14-03-2021، 22:12
سنگ دستگاه سنگبر شکست و تیکش با سرعت دررفت و انگشتای بابامو شکست!
داداشمم اشک تو چشماش جمع شده بود دستاشو جلو انگشتا گرفت تا کنده نشن و زنگ زد آژانس و با خودش برد بیمارستان
منم که فقط یه نگاه انداختم و بعد اومدم سر گوشیم
فعلا این یادم بود...
یه خاطره تلخ!
داداشمم اشک تو چشماش جمع شده بود دستاشو جلو انگشتا گرفت تا کنده نشن و زنگ زد آژانس و با خودش برد بیمارستان
منم که فقط یه نگاه انداختم و بعد اومدم سر گوشیم
فعلا این یادم بود...
یه خاطره تلخ!