《 تـصور ما از کاربران فلشخـور 》

[سهَ‌ند]

اول اینکه خیلی بَدی که گفتی 60 خط. فک کنم میخوای تلافی اون دفعه رو کنی که بهم گفتی بیا واسم یچیزی بنویس منم گفتم نمیخوام. خب باشه کار خوبی نکردم ببخشید. ولی واقعا چجوری همه اون سوالا رو درست زدی. من خیلی وقتا که از اون جور تستا میذارن اون جوری جواب میدم که واسه خودم درسته. ینی تو هم همینجوری زدی یا شانسی؟؟ اگه شانسی بود که خیلی شانست خوبه. مگه میشه اصن. تو قرن 16 اگه بودی آتیشت میزدن.خب تصورم ازت از اینجا به بعد شروع میشه تازه اونا مقدمه بود: ببین میدونم عجیبه ولی من اصلا هیچ عیب و ایرادی توی تو ندیدم. چبدونم شایدم واقعا پرفکت پرفکتی. من که نمیتونم بفهمم کی چجوریه. ولی خب از کسی که انقد کامله من چجوری میتونم ایراد بگیرم؟ اونم با این همه ایرادی که خودم دارم. شایدمممممممم آهااا فهمیدممممممم الان. عیبت اینه که عیباتو بروز نمیدی. ایول همینه. چرا میترسی که بقیه عیب و ایراداتو ببینن؟ اگه بقیه نبینن یعنی چالشون میکنی تو خودت؟ اینجوری که هیچوقت نمیتونی حلشون کنی. خوبه من حداقل اینطوری نیستم. شایدم تو جاهای دیگه خودتو بروز میدی. آره بهرحال من معمولا وقتی یکی حرف میزنه خیلی راحت میتونم بهش گیر بدم که نه اینی که گفتی درست نیست اونی که گذاشتی اشتباهه و اینا. ولی واسه تو نمیتونم بگم. چون که از بدیات هیچی نمیدونم مجبورم دیگه از خوبیات بگم. بعدا نیای بگی چرا همش قربون صدقه رفتین و فلانو. تقصیر خودته. خب خوبیات. من چیزای خوبی که ازت دیدم و دوست داشتم که این چیزای خوب رو خودم داشته باشم سه تا چیزه: یک این که حافظت از من قوی تره. که این موضوع تعریف نیست. چون حتی حافظه دوری هم از من قوی تره. البته چیزای مشخصی رو یادم میمونه هاااا. ولی حافظه کوتاه مدتم خرابه. که واسه تو فک کنم خیلی بهتره. چون مثلا یادمه قبلا یچی تو ناشناست نوشته بودم که خودم اصلا یادم نبود چی بود. بعد یه بار که داشتم باهات حرف میزدم دقیقا همونو بهم گفتی که مثلا یه رفرنسی بزنی به حرف من. ولی Jokes on you من اصلا اونو یادم نبود. حب مورد دوم: این نمیدونم درسته یا نه. یعنی به احتمال خیلی زیادی غلطه ولی حدس میزنم که تو موقعیت های کمتری نسبت به من (یا اصلا یه آدم رندوم) احساسی میشی. میگم نمیدونم درسته یا نه. ولی بهت میخوره که سعی میکنی با منطق بری جلو. نمیگم احساساتی نیستیااا. ولی سعی میکنی منطقی باشی. حالا دیگه نمیدونم آیا تو خودت احساسی میشی و بروزش نمیدی. که اگه اینجوری باشی مثل منی. یا اینکه تو خودت هم سعی میکنی منطقی فکر کنی. من معمولا وقتی بابت چیزی احساساتی میشم معمولا چن وقت (شاید روز) طول میکشه تا بتونم تصمیم منطقی رو بگیرم. شاید تو کمتر.
مورد سوم: این مورد از نظر بقیه خوبی بنظر میرسه و منم سعی میکنم که رعایت کنمش ولی همیشه حس بدی نسبت به رعایت کردنش دارم. ببین وقتی یکی یه اشتباهی میکنه یا یه چیز بدی میگه مگه نباید بهش بگیم؟ خیلی وقتا هم طرف نمیدونه تو اون لحظه که اون کار یا حرف اشتباهه. واسه خودمم خیلی زیاد پیش اومده که یه کار چرتی میکنم که خودم تو اون لحظه واسم مهم نبوده که چه تاثیری رو بقیه ممکنه بذاره. بعد یکی اومده بهم گفته این کارت اشتباه بوده منم بعد چند وقت متوجه شدم که اشتباه بوده و بعد اون رعایت میکنم. به همین راحتی. ولی بقیه وقتی یه کار بدی میکنه (حالا بخاطر جایگاهی که داره یا چون سنش بیشتره) کسی چیزی بهش نمیگه. خودتم جزو همینایی که چیزی نمیگهم. مثلا تو همون گ.ا خیلی وقتا دیدم یکی یچی میگه که بَده ولی چون مخالفت کردن باهاش ضایس چیزی نگفتی.


اوهوم همینا الان به ذهنم رسید 60 خط نشد. یه سری چیزای دیگه هم بود که فک کنم یه ذره شخصی بود و نباید اینجا بگم. بهرحال امیدوارم که همیشه موفق باشی.