مرا چون کم فرستی غم، حزین و تنگدل باشم
چو غم بر من فروریزی ز لطف غم خجل باشم
غمان تو مرا نگذاشت تا غمگین شوم یک دم
هوای تو مرا نگذاشت تا من آب و گل باشم
همه اجزای عالم را غم تو زنده میدارد
منم کز تو غمی خواهم که در وی مستقل باشم.
«مولانا»
چو غم بر من فروریزی ز لطف غم خجل باشم
غمان تو مرا نگذاشت تا غمگین شوم یک دم
هوای تو مرا نگذاشت تا من آب و گل باشم
همه اجزای عالم را غم تو زنده میدارد
منم کز تو غمی خواهم که در وی مستقل باشم.
«مولانا»