27-11-2022، 20:11
تو خیابون بودم،داشتم برمیگشتم خونمون ..
همه جارو بسته بودن ..
یهو یه خانومِ چادری جلومو گرفت..
واقعاً ترسیدم
برگشت بهم گفت عزیزم از اون وَر نرو نیروهای امنیتی وایستادن اون سمت،
یهو میگیرنت بیچاره میشیم ..
اشک تو چشمام جمع شد از طرز حرف زدنش؛
نگفت بیچاره میشی
نگفت پدر مادرت بیچاره میشن
گفت بیچاره میشیم
غیر مستقیم با حرفش بهم گفت جزء خانوادمی..
یکی از کسایی بود که بهم فهموند نباید به پوشش نگاه کرد باید به قلب نگاه کرد....
همه جارو بسته بودن ..
یهو یه خانومِ چادری جلومو گرفت..
واقعاً ترسیدم
برگشت بهم گفت عزیزم از اون وَر نرو نیروهای امنیتی وایستادن اون سمت،
یهو میگیرنت بیچاره میشیم ..
اشک تو چشمام جمع شد از طرز حرف زدنش؛
نگفت بیچاره میشی
نگفت پدر مادرت بیچاره میشن
گفت بیچاره میشیم
غیر مستقیم با حرفش بهم گفت جزء خانوادمی..
یکی از کسایی بود که بهم فهموند نباید به پوشش نگاه کرد باید به قلب نگاه کرد....