امتیاز موضوع:
  • 21 رأی - میانگین امتیازات: 3.24
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بغض قلم ❥ .. (نسخه یازدهم)

تو خیابون بودم،داشتم برمیگشتم خونمون ..
همه جارو بسته بودن ..
یهو یه خانومِ چادری جلومو گرفت..
واقعاً ترسیدم
برگشت بهم گفت عزیزم از اون وَر نرو نیروهای امنیتی وایستادن اون سمت،
یهو میگیرنت بیچاره میشیم ..
اشک تو چشمام جمع شد از طرز حرف زدنش؛
نگفت بیچاره میشی
نگفت پدر مادرت بیچاره میشن
گفت بیچاره میشیم
غیر مستقیم با حرفش بهم گفت جزء خانوادمی..

یکی از کسایی بود که بهم فهموند نباید به پوشش نگاه کرد باید به قلب نگاه کرد....
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(((:
پاسخ
 سپاس شده توسط Đęąđ.ğïřł ، •ДmịrHoSsiŋ• ، امیر‌حسین ، Mutemit ، _ƇRAƵƳ_ ، Mohlek


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه یازدهم) - شـــقآیــق - 27-11-2022، 20:11
RE: •°یارِ من °• - آمین - 12-06-2021، 10:13


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان