امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.

#2
به نام خدا پارت دوم
بعد از اتمام کلاس ها برای تهیه جزوه یکی از اساتید به محل انتشارات دانشگاه رفتیم. در آنجا با تعدادی از پسر ها هم کلام شدیم و به یک دختر که روز اول دانشگاه سر کلاس رفته بود و به دنبال یک هم‌گروهی که لپ تاپ داشته باشد می‌گشت برخورد کردیم. و خب انقدر ازش سوال پرسیدم که فکر کنم تو دلش کلی بهم فحش داد.
فرشاد همتی: الان شما روز اول اومدید دانشگاه؟
الهام صابری: آره اومدم.
فرشاد همتی: خب استادا چیزی نگفتن؟
الهام صابری: نه چیز خاصی نگفتن فقط درس روانشناسی بهمون یه ارائه داد که دنبال یه عضو دیگه که لپ تاپ داشته باشه برای گروهمون می‌گردیم.
*با سر به سمت محمد اشاره می‌کند و می‌پرسد: شما لپ تاپ دارید؟ میاین تو گروه ما؟
محمد اشاره ای به ما دو نفر کرد و گفت: لپ تاپ که دارم ولی خب با بچه ها تو یک گروهم.
که من پریدم وسط حرفش که ارائه چیه؟
با بی حوصلگی جواب داد: چمیدونم استاد گفته راجب یک موضوع بیاین ارائه بدید همه باید بدن‌‌.
و دوباره ادامه داد: خب حالا گروه ما گروه اوله بیاین با ما باشین بعدش با دوستاتون جای دیگه میتونید بردارید.
در این بین حمید قاسمی گفت: من لپ تاپ ندارم کامپیوتر دارم نمیشه من بیام؟ =)
در حالی همه تعجب کرده بودیم محمد گفت: چرا نشه داداش کیس رو بزار رو کولت و بردار بیار اینجا ارائه بده =))).
در حالی که همه از خنده ریسه میرفتن و اون دختره هنوز سعی داشت مخ محمد رو بزنه که بره تو گروهشون وسط حرفاشون پریدم و پرسیدم: خب الان مطمئنی بقیه استاد ها ارائه و کتاب چیز دیگه ای معرفی نکردن؟
دختره یه جوری بهم نگاه کرد که فهمیدم اگه بخوام به سوال پرسیدن ادامه بدم پودرم میکنه ولی خب بازم جواب داد: نه نگفتن دیگه.
( پ.ن مطمئنم تو ذهنش میگفته اه این پسره باز چه خرخونیه =).)
به هر شکل که بود محمد را برای گروه خودمان حفظ اش کردیم هرچند که اعتقاد داشت باید براش ناهار بخریم چون به خاطر وفا داری به ما یک موقعیت خیلی خوب را رد کرده است =)).
روز ها پس از دیگری می‌گذشتند و سعی می‌کردم که با بقیه زیاد قاطی نشم و ارتباط خودمو در حد گروه سه نفره حفظ کردم تا اینکه سر و کله دختر زورگوی کلاس (ریحانه خانی ) که از قضا مدیر گروه چت کلاس هم بود پیداش شد و گفت: از این به بعد کسانی که تو گروه چت نکنند رو ریمو میکنم یعنی چی هیچی نمیگید.
اخه کسی نیست بگه به تو چه عه دلمون میخواد ساکت باشیم چرا به ما بد بخت های ساکت گیر میدید؟
پایان پارت دو
ماجرای چت در گروه هم باشه برای پارت ۳
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16669037807256
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16669037807256
پاسخ
 سپاس شده توسط моои ، shadi ahmadi


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه). پارت اول - THEDARKNESS - 19-03-2023، 12:07

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  کاربران فلشخور در سرزمین عجایب.(سال 1400).پارت 10(پایانی) قرار گرفت.

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان