28-12-2012، 13:41
بوسه هایت جنس باران
لبانت به از صد چشمه ساران
و به دوچشمانت رشک ورزد ماه تابان
و گیسوانت بسان رودی بی پایان
مرا تا بی کران جنون رهنمون خواهد ساخت...
چه سخاوتمندانه ست
اینک...
شکوه حضورت در آغوشم
باگرمای وجودت آب کن ای طلوع جاودان...
برف های دل یخ زده و خاموشم را....
ای دستهای تو سرشار ازآسمان...
باهرنوازشت...درمن
رنگین کمان بساز....
وباهر لبخندت...خورشید را
به مهمانی چشمهایم دعوت کن
گلهای سرخ درون سینه ات را به لمس نگاهم بسپار
و از من که اهل پاییزم....
برگ های زرد را بتکان...
میخواهم با بوی تنت
بهار را رج به رج نفس بکشم
و آنگاه برای بودنت ستاره نذر کنم
هر شب یکی.....
تا به تعظیم ات در بیاورم باهر بار گفتن اینکه...
دوستت دارم!
من خدا را هم از ایمان خویش به تو خواهم ترساند....
لبانت به از صد چشمه ساران
و به دوچشمانت رشک ورزد ماه تابان
و گیسوانت بسان رودی بی پایان
مرا تا بی کران جنون رهنمون خواهد ساخت...
چه سخاوتمندانه ست
اینک...
شکوه حضورت در آغوشم
باگرمای وجودت آب کن ای طلوع جاودان...
برف های دل یخ زده و خاموشم را....
ای دستهای تو سرشار ازآسمان...
باهرنوازشت...درمن
رنگین کمان بساز....
وباهر لبخندت...خورشید را
به مهمانی چشمهایم دعوت کن
گلهای سرخ درون سینه ات را به لمس نگاهم بسپار
و از من که اهل پاییزم....
برگ های زرد را بتکان...
میخواهم با بوی تنت
بهار را رج به رج نفس بکشم
و آنگاه برای بودنت ستاره نذر کنم
هر شب یکی.....
تا به تعظیم ات در بیاورم باهر بار گفتن اینکه...
دوستت دارم!
من خدا را هم از ایمان خویش به تو خواهم ترساند....