امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 4.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خاطرات یک پزشک از بیماران خود (طنز)

#13
بابا دمش گرم چقدر نوشته!
الاهی چوب بشی پشمک بشم دورت بگردم من رو بخورند تو لخت بشی هرهر بخندم/25r30/سپاس یادت نره/بوسHeart
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: خاطرات یک پزشک از بیماران خود (طنز) - هما جون - 28-02-2013، 12:26

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Big Grin خاطرات امروز من = طنز و باحال
  (دفترچه خاطرات چهارم ابتداییم برادرم را يدا كردم !!!)
  خاطرات یک مداد (قابل توجه کسانی که مداداشنو گاز میگیرن)(به ترتیب هفته بخوانید)
  هوش مصنوعی گوگل زمان و احتمال مرگ بیماران را محاسبه می کند
  خاطرات یک خون آشام
  خاطرات روز های مدرسه
  خاطرات یه دکتر باحال...
  مرگ مشکوک خانواده پزشک در تبریز
Smile خاطرات پزشک شهرکردی... برای رشته ی تجربی جالب میتونه باشه
  خاطرات یک دانشجوی دم بخت

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان