09-05-2013، 19:22
رفهایی از جنس گریه..!
پر شده در گوش خیالم،
فرصت نشد که یک دم..
برای خود بنالم...!
.
.
رسم های دنیا را نمیدانم،
چرا زیر پا رفت..!
تمام خاطرات فصلِ شیرین
خدایا پس کجا رفت..!
.
.
چگونه می شود از خود رها شد
و پر زد تا بی نهایت،
خدا را هم می شود کمی لمس کرد
و درگیر شد با بی نهایت،
.
.
رها خواهم شد از دنیای تاریک
مقصدم یک راه روشن،
نیازی نیست بر التماس انسان ها
که تا هست خدایی چو خدای من..!
پر شده در گوش خیالم،
فرصت نشد که یک دم..
برای خود بنالم...!
.
.
رسم های دنیا را نمیدانم،
چرا زیر پا رفت..!
تمام خاطرات فصلِ شیرین
خدایا پس کجا رفت..!
.
.
چگونه می شود از خود رها شد
و پر زد تا بی نهایت،
خدا را هم می شود کمی لمس کرد
و درگیر شد با بی نهایت،
.
.
رها خواهم شد از دنیای تاریک
مقصدم یک راه روشن،
نیازی نیست بر التماس انسان ها
که تا هست خدایی چو خدای من..!