21-07-2013، 22:58
به او بگویم ناراحت نشود دخترک حالا در خانه ی انها بود و در هال با ماد پسر گرم گرفته بود پسر از داخل اتاقش داد کشید:عسل لطفا ب اتاق من بیا وقتی عسل وارد اتاق سام شد پسر دستش را کشید و او را در اغوش کشید و گفت تو همیشه عشق من بودی دخترک دستانش را روی صورت پسر گذاشت و لبهایش را روی لبهای او وقتی ان دو از اتاق بیرون رفتند ماد سام خیلی متعجب به سام خیره شد و گفت :سام رژلب زدی؟؟؟سام دست و پایش را گم کرده بود جای رژ لب عسل روی لب های او مانده بود...