13-05-2011، 19:12
تلخ در قصابي
توي قصابي بودم که يه پيرزن اومد تو و يه گوشه وايستاد .
يه آقاي خوش تيپي هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کيلو فيله گوساله بکش عجله دارم .....
آقاي قصاب شروع کرد به بريدن فيله و جدا کردن اضافههاش ..... همينجور که داشت کارشو ميکرد رو به پيرزن کرد گفت: چي مِخي نِنه ؟
پيرزن اومد جلو يک پونصد تومني مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمينو گُوشت بده نِنه .....
قصاب يه نگاهي به پونصد تومني کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟
پيرزن يه فکري کرد گفت بده نِنه!
قصاب اشغال گوشتهاي اون جوون رو ميکند ميذاشت براي پيره زن .....
اون جووني که فيله سفارش داده بود همين جور که با موبايلش بازي ميکرد گفت: اينارو واسه سگت ميخواي مادر؟
پيرزن نگاهي به جوون کرد گفت: سَگ؟
جوون گفت اّره ..... سگ من اين فيلهها رو هم با ناز ميخوره ..... سگ شما چجوري اينا رو ميخوره؟
با تشكر \mo@MMAD
توي قصابي بودم که يه پيرزن اومد تو و يه گوشه وايستاد .
يه آقاي خوش تيپي هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کيلو فيله گوساله بکش عجله دارم .....
آقاي قصاب شروع کرد به بريدن فيله و جدا کردن اضافههاش ..... همينجور که داشت کارشو ميکرد رو به پيرزن کرد گفت: چي مِخي نِنه ؟
پيرزن اومد جلو يک پونصد تومني مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمينو گُوشت بده نِنه .....
قصاب يه نگاهي به پونصد تومني کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟
پيرزن يه فکري کرد گفت بده نِنه!
قصاب اشغال گوشتهاي اون جوون رو ميکند ميذاشت براي پيره زن .....
اون جووني که فيله سفارش داده بود همين جور که با موبايلش بازي ميکرد گفت: اينارو واسه سگت ميخواي مادر؟
پيرزن نگاهي به جوون کرد گفت: سَگ؟
جوون گفت اّره ..... سگ من اين فيلهها رو هم با ناز ميخوره ..... سگ شما چجوري اينا رو ميخوره؟
با تشكر \mo@MMAD