13-05-2011، 19:40
جای پا
شبی از شب ها، مردی خواب عجیبی دید.او دید که در عالم رویا پا به پا ی خداوند روی ماسه های ساحل دریا قدم می زند و در همان حال،در آسمان بالا ی سرش، خاطرات دوران زندگی اش به صورت فیلمی در حال نمایش است.او که محو تماشای زندگی اش بود، ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شن ها دیده می شود و آن هم وقت هایی است که او دوران پر رنج و درد زندگی اش را طی می کرده است. بنا بر این با ناراحتی به خدا که در کنارش راه می رفت رو کرد و گفت:«پروردگارا...تو فرموده بودی که اگر کسی به تو روی آوَرَد و تو را دوست بدارد، در تمام مسیر زندگی در کنارش خواهی بود و او را محافظت خواهی کرد. پس چرا در مشکل ترین لحظات زندگی ام فقط جای پای یک نفر وجود دارد، چرا مرا در لحطاتی که به تو سخت نیاز داشتم، تنها گذاشتی؟
خداوند لبخندی زد و گفت:«بنده ی عزیزم من تو را دوستت دارم و هرگزتو را تنها نگذاشته ام.
زمان هایی که در رنج و سختی بودی، من تو را روی دستانم بلند کرده بودم تا به سلامت از موانع و مشکلات عبور کنی!
شبی از شب ها، مردی خواب عجیبی دید.او دید که در عالم رویا پا به پا ی خداوند روی ماسه های ساحل دریا قدم می زند و در همان حال،در آسمان بالا ی سرش، خاطرات دوران زندگی اش به صورت فیلمی در حال نمایش است.او که محو تماشای زندگی اش بود، ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شن ها دیده می شود و آن هم وقت هایی است که او دوران پر رنج و درد زندگی اش را طی می کرده است. بنا بر این با ناراحتی به خدا که در کنارش راه می رفت رو کرد و گفت:«پروردگارا...تو فرموده بودی که اگر کسی به تو روی آوَرَد و تو را دوست بدارد، در تمام مسیر زندگی در کنارش خواهی بود و او را محافظت خواهی کرد. پس چرا در مشکل ترین لحظات زندگی ام فقط جای پای یک نفر وجود دارد، چرا مرا در لحطاتی که به تو سخت نیاز داشتم، تنها گذاشتی؟
خداوند لبخندی زد و گفت:«بنده ی عزیزم من تو را دوستت دارم و هرگزتو را تنها نگذاشته ام.
زمان هایی که در رنج و سختی بودی، من تو را روی دستانم بلند کرده بودم تا به سلامت از موانع و مشکلات عبور کنی!