اگر عشقت بخواد تنهات بذاره ، بهش چی میگی واسه آخرین بار ؟؟

[خانوم گل]

فکرت مجال نفس کشیدن هم به من نمی دهد
بگذار این گونه بگویم که وقتی تورا دارم
آسوده می خوابم...همه چیز به چشمم زیباست
اما حالا که ندارمت می دانی چند شب است نخوابیدم؟
همچون باران که می بارد و می ماند و لکه اش نمی رود
بادت از قلبم نمی رود...
این هارا می گویم نه به خاطر اینکه خودم را در دلت جای دهم
نه به خاطر اینکه برگردی نننننه..من اصراری به برگشتت ندارم
می گویم تا دلم آرام شود
اینکه می گویم اصراری به برگشتنت ندارم گمان نکن ازتو سیرم..نه
من از احساست سرشارم اما
دیگر طاقت اینگه تا این حد غرورم و حرمتم شکسته شود را ندارم
دیگر طاقت اینکه دلتگ شوم اما جرئت سلام نداشته باشم را ندارم
دلم می خواهد برگردی اما با لبخند نه با منت
چاره ای ندارم وقتی نمی توانم فراموشت کنم
مجبورم با نبودنت بسازم
از فرط دلتنگی تمام بدیهایت از یادم رفته وحتی
جفایت را هم به هر محبتی ترجیح می دهم
هرشب که دلتنگ می شوم با هر آهه سردم
چند خط شعرو نوشته به ذهنم می آید
پس تا آخرین نفس برایت شعردلتنگی می گویم
این همه عاشق این همه دلشکسته
من هم یکی از آنها..

---

لــــــــعنت به این تلقین های کمر شکن!!!!
می گویند باران که می بارد آدم دلتنگ می شود
من هرگز با تو زیر باران راه نرفتم اما..
باران که می آید عجیب
دلم هوایت را می کند....
لــــــــــــعنت به این تلقین های کمر شکن...