امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان تنهایی به قلم خودم

#3
[rtl]وایسا من الان میام
[/rtl]
[rtl]میشه نری
[/rtl]
[rtl]یعنی چی؟
[/rtl]
[rtl]منو بزار خونه بعد بیا پیششون
[/rtl]
[rtl]وایسا یه دیقه الان میام دیگه چیه می ترسی؟
[/rtl]
[rtl]نه نمی ترسم باش برو
[/rtl]
[rtl]یه دیقه وایسی اومدم
[/rtl]
[rtl]دوید پیش اونا اونا هم هی منو نگاه می کردن می خندیدن  انقدر اون موقع حری خودم بالا خره خدا رو شکر عباس اومد ولی قیافش نگران بود یکم نا راحت اومد پیشم
[/rtl]
[rtl]سلام
[/rtl]
[rtl]سلام چیزی شده
[/rtl]
[rtl]نه بریم تو راه می گم
[/rtl]
[rtl]باش
[/rtl]
[rtl]راه افتادیمو رفتیم توی راه عباس همش تو فکر بود خلی کنج کاو بودم داشتم می مردم از کنجکاوی خیلی اروم وایسادم جلوش ازش پرسیدم
[/rtl]
[rtl]پیس چرا نمی گی
[/rtl]
[rtl]بریم خونه می گم
[/rtl]
[rtl]نه
[/rtl]
[rtl]چی نه
[/rtl]
[rtl]نریم خونه من نمیام
[/rtl]
[rtl]نازنین یه خواهش دارم ازت
[/rtl]
[rtl]چه خواهش
[/rtl]
[rtl] فقط بگی نه
[/rtl]
[rtl]چی میگی تو عین ادم حرف بزن ببینم چی میگی؟
[/rtl]
[rtl]بابا یکی از دوستام می خواد باهات رفیق شه خواهشن باهاش رفیق نشو
[/rtl]
[rtl]تو چه میگفتی چه نه من باهاش رفیق نمی شدم
[/rtl]
[rtl]مگه تو میشناسیش
[/rtl]
[rtl]اره بابا چند بار بهم تیگه انداخته  افتاده دنالم چشمک زده
[/rtl]
[rtl]از کجا می دونی اونه
[/rtl]
[rtl]اخه دیدم اون داشت باهات حرف می زد
[/rtl]
[rtl]همون که عینک دودی می زاره همیشه
[/rtl]
[rtl]اره
[/rtl]
[rtl]پس مطمئن باشم که باهاش  رفیق نمی شی
[/rtl]
[rtl]خیالت راحت عزیزم
[/rtl]
[rtl]عه چرا بهش گفتم عزیزم خاک تو سرم اه چرا این حرفو زدم اشکالی نداره رمانتیک تر شد
[/rtl]
[rtl]همین طوری زل زدم تو چشما م یهو گفت
[/rtl]
[rtl]نازنین
[/rtl]
[rtl]بله؟
[/rtl]
[rtl]میشه بریم یکم بگردیم خونه نریم
[/rtl]
[rtl]اره چرا نمی شه بریم باغچه
[/rtl]
[rtl]منم عین این ندید بدیدا از خدا خواسته قبول کردم خونه نریم
[/rtl]
[rtl]دستمو  گرفتو رفتیم باغچه تا رسیدیم باغچه دویدم رفتم خوابیدم رو زمین و اسمونو نگاه کردم عباسم اومد کنارم دراز کشید هیچی نمی گفت منتظر این بودم یه چیز بگه  همه جا سوت کور بود و هر دم یه بار صدای دارکوپ میومد رفته بود رو مخم خیلی ضایع بود وای خاک تو سرم حق دارم عباس بهم میگه دیونه چیکار وای حوصلم سر رفت چرا حرف نمی زنه اووووووووووووووووف چیکار کنم بزار خودم  صحبت کنم
[/rtl]
[rtl]چقدر قشنگه
[/rtl]
[rtl]اره خیلی قشنگه
[/rtl]
[rtl]چی قشنگه
[/rtl]
[rtl]اینکه توی یه جای سوت کور پیش عشقت دراز بکشی
[/rtl]
[rtl]چی عشقت یعنی من یعنی من وای خدا باورم نمی شه این چی گفت یعنی من واقعا عشقشم از
[/rtl]
[rtl]این حرفش خوشم اومد یه بار عین ادم حرف زد خیلی خشک گفتم:
[/rtl]
[rtl]یعنی واقعا تو منو دوس داری
[/rtl]
[rtl]نمی دونستی؟
[/rtl]
[rtl] نه
[/rtl]
[rtl]خوب بزار اینو بهت بگم نازنین  دوست دااااااااااارم
[/rtl]
[rtl]نمی شنوم بلند تر  بگو
[/rtl]
[rtl]دوست دارم
[/rtl]
[rtl]صداش خیلی بلند  بود  خیلی خوشحال بودم گفتم
[/rtl]
[rtl]چه خبرته
[/rtl]
[rtl]خودت گفتی بلند تر
[/rtl]
[rtl]ولی نه انقدر دیگه
[/rtl]
[rtl]نازنین چند سالته؟
[/rtl]
[rtl]من 13
[/rtl]
[rtl]خوبه
[/rtl]
[rtl] تو چند سالته؟
[/rtl]
[rtl]من 17
[/rtl]
[rtl]بچه کجای تهرانی؟
[/rtl]
[rtl]ملارد داریم میریم سه راه اذری
[/rtl]
[rtl]منم خونمون سه راه اذریه
[/rtl]
[rtl]واقعا
[/rtl]
[rtl]اوهوم
[/rtl]
[rtl]خوبه دیگه دلم برات تنگ نمی شه
[/rtl]
[rtl] اره دیگه
[/rtl]
[rtl]نازنین حوا دیگه داره تاریک میشه  ا
[/rtl]
[rtl]اره
[/rtl]
[rtl]بهتره دگه بریم خونه
[/rtl]
[rtl]باش بریم
[/rtl]
[rtl]عباس پاشد منم پاشدم کنار هم راه می رفتیم توراه  عباس شمارمو گرفت بهم تک  انداخت شمارش افتاد منو رسوند خونه خیلی خوش حال بودم سر شام همش می خندیدم   تا اینکا رخت خواب انداختن به عباس اس دادم
[/rtl]
[rtl]سلام عشقم
[/rtl]
[rtl]سلام عزیزم خوبی
[/rtl]
[rtl]تو خوب باشی منم خوبم
[/rtl]
[rtl]من خوب نیستم
[/rtl]
[rtl]چرا ؟
[/rtl]
[rtl]اخه دوست دارم الان تو پیشم باشی دلم برات تنگ شده
[/rtl]
[rtl]چیزی نیست فردا دوباره هم دیگه رو می بینیم اشکالی نداره
[/rtl]
[rtl]راست میگی فردا میای خونمون
[/rtl]
[rtl]چی
[/rtl]
[rtl]بیا خونمون با ابجیم دوست شو اون موقع من بیشتر می تونم ببینمت
[/rtl]
[rtl]اخه ابجیت از من خیلی بزرگ تره
[/rtl]
[rtl]نگران نباش بهش همه چیز رو گفتم
[/rtl]
[rtl]وای چرا گفتی ؟چیزی که نگفت؟
[/rtl]
[rtl]نه نگفت فقط  هی میگه به زن داداشم میگی فردا بیاد اینجا
[/rtl]
[rtl]اخه میام مامان بزرگت مخمو می خوره
[/rtl]
[rtl]یعنی چی
[/rtl]
[rtl]بابا همش میگه بخور میوه بخور اذیت می شم
[/rtl]
[rtl]میای با الهی میرین اتاق
[/rtl]
[rtl]اسم ابجیت الهی ست؟
[/rtl]
[rtl]اره
[/rtl]
[rtl]اسم قشنگی داره
[/rtl]
[rtl]ممنون
[/rtl]
[rtl]چند سالشه
[/rtl]
[rtl]19 سالشه
[/rtl]
[rtl]میگیرمش واسه داداشم
[/rtl]
[rtl]داداش داری؟
[/rtl]
[rtl]اره
[/rtl]
[rtl]چند سالشه
[/rtl]
[rtl]9 ماهشه مگه ندیدی؟
[/rtl]
[rtl]چرا فکر کردم پس خالته
[/rtl]
[rtl]نه بابا
[/rtl]
[rtl]اخه همش بغل خالت بود
[/rtl]
[rtl]اره اون خیلی بغلش می کنه
[/rtl]
[rtl]فردا ساعت چند میای؟
[/rtl]
[rtl]3 یاچهار که بعدشم بریم باغچه
[/rtl]
[rtl]اره خوبه
[/rtl]
[rtl]فعلا کاری نداری گلم
[/rtl]
[rtl]نه عزیزم شب خوش
[/rtl]
[rtl]شب بخیر
[/rtl]
[rtl]اصلا نفهمیدم کی خوابیدم
[/rtl]

این خارجی ها چیه؟

چرا این طوری شد
(:
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє ، ըoφsիīkα ، gisoo.6 ، elnaz-s ، golrokh75


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان تنهایی به قلم خودم - درسا11 - 29-08-2013، 16:05

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان