29-08-2013، 21:05
نقل قول: تا حدودی با شما موافقم
ولی به نظر من کمونیست زیباست حتا اگه فقط یه رویا باشه البته این گونه فکر میکنم که چیزی بیش از رویاباشه
البته اندیشه های من هنوز کامل نشده و فقط اندکیه که دارم روی مارکسیسم کار میکنم و این گونه اندیشه میکنم راه نجات و سعادت مردم در پیش گرفتن کمونیست است
و اما منتظر نقدتان بر این که چرا کمونیست نفعی برای انسان نداره وپوچه هستم !البته اگه مایل باشید
سپاس .
هی نگید کمونیست من قاطی میکنم ممکنه یه چیز دیگه پاسخ بدم. بگید کمونیسم.
ببینید(خواهش میکنم چندین بار بخون تا کامل درک کنی چون سنگینه) :
دولت در هر جامعه ای مظهر مصلحت عمومی است و گرچه وجود اخلاقی ، مذهبی و اقتصادی دارد ، اما در پایه موسسه ای اخلاقی ، مذهبی نیست. بلکه کار ویژه هایی متفاوت دارد از جمله حفظ امنیت و نظم و حراست از حقوق طبیعی افراد ولی دولت های سوسیالیستی و کمونیسم توجه ای به این کار ویژه ها ندارند و تلاش دارند تا با وعده های آزادی مثبت(ازادی مثبت به این معناست که ما صاحب فرصت ها و توانایی استفاده از آن ها هستیم تا قابلیت انسانی خود را رشد دهیم) ، ازادی های منفی(ازادی هایی که به معنی کم شدن دخلات دولت در زندگی شخصی افراد هست) رو پنهانی از شما بگیرند.
دولت ها و حکومت های سوسیالیستی و کمونیسم نمی توانند فاسد نباشند چون دولت ها و حکومت های ذاتا تمامیت خواه و دیکتاتوری هستند ، پس جامعه ای فاسد رو به بار خواهند آورد(همون جور که دیدیم در تاریخ).
فروید(روان شناس بزرگ ) میگه سرچشمه ی رفتار های آدمی را ناخودآگاه می دانست و دو غزیزه اصلی عشق و مرگ رو انگیزه اصلی رفتار انسان می شمرد در حالی که آنرشیست بزرگ(مارکس) ، رفتار آدمی رو بر پایه اقتصاد می دانست!(شگفت آوره!)
یک نکته ی مهم که بیشتر فلاسفه از باستان به آن معتقد بودند و آن قسمتی از وجود و نفس انسان هست که طبیعی است(کاری نداریم به این که شرایط رو طبیعت رو به وجود آورده یا نه) که بیشتر رفتار های ناخودآگاه آدمی از همین سرچشمه می گیرد. آن عشق و مرگ که فروید گفته هم از همین دسته است. آدمی نمی تونه جلوی زیادی خواهیش و حس پیشرفتش رو بگیره وگرنه تاکنون به این میزان پیشرفت نکرده بود و جهان رو فتح نمی کرد. حس حریص بودن از همینه! افلاطون علت اصلی منازعه های سیاسی و انقلاب ها و هر چیز سیاسی دیگری رو در خیر محدود و ندرت منابع جستجو میکنه! چرا؟! چون خیر محدود هیچ گاه برابر تقسیم نمیشه ، همچنین منابع!(خیر محدود ثروت و قدرت هست) چون کسی که نسبت به دیگران منابع و خیر کم تری داره می خواد نخست برابر دیگران داشته باشه و پس از این که برابر شد می خواهد که بیشتر از دیگران داشته باشه(روند پیچیده ایه درست مانند نظریه ی بازی ها) ، پس هیچگاه حریص بودن انسان که در همه ی آن ها هست نخواهد گذاشت برابری در خیر محدود وجود داشته باشد.
تازه مگه همه ی آدم ها در یک میزان شایستگی دارند؟! همه می دونیم که چنین نیست. اگر می خواهیم شایستگی ها رشد کنه باید بذاریم افراد این پتانسیل رو ازاد کنند. برای نمونه اگر کار آفرین ها بتوانند مالکیت خود را داشته باشند می توانند شغل ایجاد کنند و چون حریص هستند با پیشرفت خودشون شغل ها و فرصت های بیشتری تولید می کنند!
آدمی به قرارداد های جمعی پایبند نخواهد بود! این رو تاریخ ثابت کرده! تازه همه ی آدم ها که شبیه هم نیستند! شبیه هم اندیشه نمی کنند! پس یک دولت سوسیال یا کمونیست نمی تونه کامیاب باشه چون اصولا گروه های کوچک(اقلییت) جایی ندارند در یک حکومت تمامیت خواه!
یک حکوت و دولت تمامیت خواه خود به خود دولت رو بزرگ میکنه! دولت که بزرگ میشه خود به خود فساد و بروکراسی های پیچیده و افزایش صرف وقت و زمان در انجام امور جامعه میاره! یک دولت و حکومت تمامیت خواه همه چیز رو می خوره ! چیزی باقی نمی ذاره. کره ی زمین رو حتی می تونه نابود کنه(مانند چین و یا اقدام شوروی در خشک کردن بعضی از دریاچه ها و رود های بزرگ شوروی سابق)