.
صدای گریه سرِ چند غصّه ی الکی
ببین! ولش کن و یک کم بخند قلقلکی
دو چشمِ ترشده را پاک کن از این دفتر
دو چشمِ خشکِ مرا هم ببر بده نمکی!! .
■
از این شب مگسی می خزم به آغوشت
بفهم این را که زنده ام به خاطرِ کی!
بدون دلهره از منطق زمان و مکان
تو با دقایق من تا همیشه! مشترکی
دلم گرفته، فقط خواهشاً بخند عزیز
[صدای خنده، سپس هقّ و هقّ قایمکی]