فکر میکنی چه چیزی نسل ما را از نسلهای پیشینی که ازش سر بر آوردیم متمایز میکند؟
بنیادینترین تمایز من فکر میکنم آزادی بروز و بیان خویشتن باشد و اینکه ما قادر هستیم همانی باشیم که واقعا هستیم بدون اینکه از آن احساس شرم یا تأسف بکنیم. از این بابت باید ممنون اینترنت هم باشیم، چون به واسطه آن شما متوجه می شوید که مهم نیست که شما کی هستید، چون میدانید که در هر حال تنها نیستید. ممکن است یک دختر یا پسری که در جنوب یا هر جای دیگری رشد کرده، از اینکه خودش باشد احساس آشفتگی یا ترس داشته باشد، چون احساسشان این است که چیستی و هویتشان درست نیست. اما الان میتوانند آدمهایی را در اطراف خودشان ببینند که فارغ از دردها، علایق و انگیزش های پنهان و اسرار زندگی میکنند. من واقعا تصورم این است که اسرار ناگفته و بروز داده نشده آدم را میکُشد. شما ناگریز هستید که بخش زیادی از هویت و چیستی خودتان را بخاطر خانواده یا هر کس دیگری پنهان کنید و فکر میکنید که بخاطر متفاوت بودنتان بده میشوید. از همین رو این بسیار قدرتمندانه است که میبینیم نسل ما این محدودیتها و سدها را پشت سر گذاشته و دیگران را هم به چنین مرام و مسلکی تشویق میکند. یک نوع حس آزادیای در نسل ما وجود دارد که نسلهای پیشین قادر به کسب آن نبودند.
برزگترین سرمشقت در دنیای زنان کیست؟
مریل استریپ همیشه یکی از آیدلهای من بوده، بخاطر ذوق و تواناییاش در صادق بودن با خودش و در عین حال بازی کردن یک چنین شخصیتهای پیچیده و سختی. شیوه حرکت بدنش را در بازی خیلی دوست دارم. چنین حسی را نسبت به گریس واندر-وال نیز دقیقا دارم که حدودا 14 سالش است. پارسال در مراسم جوایز زنان موسیقی بیلبورد در کنار تمام این افراد بودم اما گریس یک درخشش دیگری داشت. او معرفت و خردی را نسبت به خودش دارد که من برای خودم آرزو میکنم. آه، أمل کلونی را هم واقعا دوست دارم. میدانم که کمی عجیب به نظرم خواهد رسید، اما من درباره أمل خیلی مطالعه کردهام. او واقعا فوقالعاده است؛ شیوه صحبت کردنش و آنچه که برایش میجنگد. فکر کنم یک جورهایی همه جا سرک میکشم.
اگر میتوانستی جایت را با یکی از هنرمندان گذشته عوض کنی، او چه کسی بود؟
یا آدری هپبورن یا مولی رینگوالد در دهه هشتاد. چقدر واقعا می توانست شگفتانگیز باشد؟ او موهایی سرخ داشت و ککمکی بود و به طرزی باورنکردنی باحال بود. هنوز هم میخواهم مثل او در فیلم Pretty in Pink لباس بپوشم.
فکر میکنی سال 2018 نسبت به سال گذشته سال بهتری باشد؟
میخواهم جواب بدهم بله، چون واقعا درباره خودم چنین اعتقادی دارم. هر کسی که من را بشناسد میداند که همیشه برای من سلامتی و نشاط در ارجحیت قرار دارد. در این چند مدت خیلی بخاطر افسردگی و اضطراب دچار مشکل بودم و درباره این مسائل را هم زیاد صحبت کردم، اما خب حقیقتش احساسم به من میگوید هرگز نمیتوانم به این مشکلات غلبه کنم. هرگز روزی نخواهد رسید که مثلا پیش خودم بگویم «حالا دیگه کاملا خوب و روبهراه هستم – بالاخره پیروز شدم!». فکر میکنم این مبارزهای است که در تمام طول زندگیام میباید با آن دست و پنجه نرم کنم. و با این مساله هم مشکلی ندارم، چون میدانم که پیش از هر چیزی خودم را انتخاب کردهام. سال جدید را دارم با یک چنین تفکری شروع میکنم. میخواهم از سلامتی خودم اطمینان داشته باشم. اگر وضع آن خوب باشد، چیزهای دیگر خودش جور میشود. اما خب اهداف از پیشتعیینشدهای هم برای خودم ترسیم نکردهام، چون نمیخواهم اگر به آنها دست پیدا نکردم احساس یأس و نومیدی بکنم؛ اما روی آثار موسیقیام میخواهم کار بکنم. در این چند مدت آلبوم جدیدم همواره در حال طی کردن فرایند تولید بوده. وقتی مردم علتش را سوال میکنند جوابم کاملا صادقانه است: چون من آماده نبودهام. به بیان روشنتر نسبت به جایگاهی که تا الان موسیقیام در آن قرار داشته آن اندازه که باید حس خوشایندی ندارم. اگر بخواهد 10 سال هم طول بکشد مهم نیست. الان دیگر میخواهم نسبت به تمام کارهایی که انجام میدهم هدفمند و کنترلی عمل بکنم.
پایان
جمعه 1396/12/11
بنیادینترین تمایز من فکر میکنم آزادی بروز و بیان خویشتن باشد و اینکه ما قادر هستیم همانی باشیم که واقعا هستیم بدون اینکه از آن احساس شرم یا تأسف بکنیم. از این بابت باید ممنون اینترنت هم باشیم، چون به واسطه آن شما متوجه می شوید که مهم نیست که شما کی هستید، چون میدانید که در هر حال تنها نیستید. ممکن است یک دختر یا پسری که در جنوب یا هر جای دیگری رشد کرده، از اینکه خودش باشد احساس آشفتگی یا ترس داشته باشد، چون احساسشان این است که چیستی و هویتشان درست نیست. اما الان میتوانند آدمهایی را در اطراف خودشان ببینند که فارغ از دردها، علایق و انگیزش های پنهان و اسرار زندگی میکنند. من واقعا تصورم این است که اسرار ناگفته و بروز داده نشده آدم را میکُشد. شما ناگریز هستید که بخش زیادی از هویت و چیستی خودتان را بخاطر خانواده یا هر کس دیگری پنهان کنید و فکر میکنید که بخاطر متفاوت بودنتان بده میشوید. از همین رو این بسیار قدرتمندانه است که میبینیم نسل ما این محدودیتها و سدها را پشت سر گذاشته و دیگران را هم به چنین مرام و مسلکی تشویق میکند. یک نوع حس آزادیای در نسل ما وجود دارد که نسلهای پیشین قادر به کسب آن نبودند.
برزگترین سرمشقت در دنیای زنان کیست؟
مریل استریپ همیشه یکی از آیدلهای من بوده، بخاطر ذوق و تواناییاش در صادق بودن با خودش و در عین حال بازی کردن یک چنین شخصیتهای پیچیده و سختی. شیوه حرکت بدنش را در بازی خیلی دوست دارم. چنین حسی را نسبت به گریس واندر-وال نیز دقیقا دارم که حدودا 14 سالش است. پارسال در مراسم جوایز زنان موسیقی بیلبورد در کنار تمام این افراد بودم اما گریس یک درخشش دیگری داشت. او معرفت و خردی را نسبت به خودش دارد که من برای خودم آرزو میکنم. آه، أمل کلونی را هم واقعا دوست دارم. میدانم که کمی عجیب به نظرم خواهد رسید، اما من درباره أمل خیلی مطالعه کردهام. او واقعا فوقالعاده است؛ شیوه صحبت کردنش و آنچه که برایش میجنگد. فکر کنم یک جورهایی همه جا سرک میکشم.
اگر میتوانستی جایت را با یکی از هنرمندان گذشته عوض کنی، او چه کسی بود؟
یا آدری هپبورن یا مولی رینگوالد در دهه هشتاد. چقدر واقعا می توانست شگفتانگیز باشد؟ او موهایی سرخ داشت و ککمکی بود و به طرزی باورنکردنی باحال بود. هنوز هم میخواهم مثل او در فیلم Pretty in Pink لباس بپوشم.
فکر میکنی سال 2018 نسبت به سال گذشته سال بهتری باشد؟
میخواهم جواب بدهم بله، چون واقعا درباره خودم چنین اعتقادی دارم. هر کسی که من را بشناسد میداند که همیشه برای من سلامتی و نشاط در ارجحیت قرار دارد. در این چند مدت خیلی بخاطر افسردگی و اضطراب دچار مشکل بودم و درباره این مسائل را هم زیاد صحبت کردم، اما خب حقیقتش احساسم به من میگوید هرگز نمیتوانم به این مشکلات غلبه کنم. هرگز روزی نخواهد رسید که مثلا پیش خودم بگویم «حالا دیگه کاملا خوب و روبهراه هستم – بالاخره پیروز شدم!». فکر میکنم این مبارزهای است که در تمام طول زندگیام میباید با آن دست و پنجه نرم کنم. و با این مساله هم مشکلی ندارم، چون میدانم که پیش از هر چیزی خودم را انتخاب کردهام. سال جدید را دارم با یک چنین تفکری شروع میکنم. میخواهم از سلامتی خودم اطمینان داشته باشم. اگر وضع آن خوب باشد، چیزهای دیگر خودش جور میشود. اما خب اهداف از پیشتعیینشدهای هم برای خودم ترسیم نکردهام، چون نمیخواهم اگر به آنها دست پیدا نکردم احساس یأس و نومیدی بکنم؛ اما روی آثار موسیقیام میخواهم کار بکنم. در این چند مدت آلبوم جدیدم همواره در حال طی کردن فرایند تولید بوده. وقتی مردم علتش را سوال میکنند جوابم کاملا صادقانه است: چون من آماده نبودهام. به بیان روشنتر نسبت به جایگاهی که تا الان موسیقیام در آن قرار داشته آن اندازه که باید حس خوشایندی ندارم. اگر بخواهد 10 سال هم طول بکشد مهم نیست. الان دیگر میخواهم نسبت به تمام کارهایی که انجام میدهم هدفمند و کنترلی عمل بکنم.
پایان
جمعه 1396/12/11