امتیاز موضوع:
  • 7 رأی - میانگین امتیازات: 3.57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان عاشقانه و طنز*حصار بين من و تو*به قلم تهسا رايان يعني خودم!

#10
بلاخره زمان تمرينمون تموم شد.اخخخخخيييي

از شرش راحت شدم
رفتيم تو اتاق اقاي محبي براي اجرا
قرار بود نقش دختريو اجرا كنم كه سرطان داره و يه ماه فرصت داره و ميخاد عشقش كه بلانسبت بايد اراد باشه رو از خودش بِرَنجونه تا بتونه راحت تر تركش كنه
براي اينكه بتونم گريه كنم تمام خاطرات بد زندگيمو مرور كردم
مرگ اجي كوچولوم سانا كه زندگيم بود...
سرطان بابابزرگم ....
تصادف قُل كوچيكم،سارا...
همينا كافي بود كه عين ابر بهاار شروع كنم به گريه كردن
اراد كه انتظار گريمو نداشت از تعجب چشماش گرد شده بود
از يه طرف داشتم گريه ميكردم از يه طرف قيافه اراد اونقدر مسخره شده بود كه به زور جلوي خندمو گرفته بودم
اراد هم بلاخره از شوك درومد و رفت تو نقشش
اراد-يعني چي؟چي داري ميگي؟فكر ميكني بعد از اين همه وقت ولت ميكنم
من-چرا نميفهي؟نميخامت،هرچي بينمون بود تموم شد،رابطه ي ما اشتباه محض بود
اراد-هه!چه جالب !تا ديروز عاشق و معشوق بوديم
الان رابطمون شد اشتباه؟؟!!
من-تا ديروز من احمق بودم،بچه بودم،كلّم باد داشت
-پس اگه انقد مطمئني گريت واسه چيه؟
صدامو بردم بالا و گفتم -واسه حماقتم گريه ميكنم
واسه روزايي كه هدر دادم،امير(اسم اراد تو فيلم)دست از سرم بر دار،نميخامت ميفهمييي؟؟؟؟
همون لحظه محبي كات داد...سارا يه دستمال داد بهم تا اشكامو پاك كنم...از سارا پرسيدم:
چطور بود؟
سارا:عااااليييي دمت گرم!
زِندِگيـــــYـــــــــ...
ديــــگــGــــــه داريــ حوصـSـلمو سَرْ ميـــ بَريــــ...
كـKـــــاريـ نَكُن پـPـاشَم بيـــــام بــَـ?ـرات!
پاسخ
 سپاس شده توسط یاسی ارغوان ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، Nafasssss ، pesarebaad ، |€#@$ ، Mahsaw ، #lonely girl# ، mobina4825 ، Nafas sam ، فاطمه 84 ، زهراخخخخخخخخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان عاشقانه و طنز*حصار بين من و تو*به قلم تهسا رايان يعني خودم! - Taesaa - 09-03-2018، 13:56

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان