امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان اهنگ عشق

#6
پارت 4
***
وقتی ما رسیدیم مامان محمد و یه دختر دم خونه بودن!!
فهمیدم دختر خاله محمده.
ازش متنفر بودم همش واسه محمدعشوه میومد ولی محمد سگ محلش نمیداد.
ما هم از ماشین پیاده شدیم،وقتی محمد درو بست گفت:
- : هرچی گفت جوابشو میدی نبینم بترسیا!!
من: زشت نیس جلو مامانت؟
- : نه زشت نیس من خودم بهش میگم کاری نداشته باشه امروز میخوام بچزونمش دختره ی کنه رو!!
من:باشه هر چی گفت یه خوبشو بهش میگم!
محمد یه دفعه پقی زد زیر خنده و همونطور گفت:
وقتی ببینمش چزونده میشه چه حالی میکنم من!
دوباره خندید.
رفتیم تو خونه و بد از احوال پرسی رفتیم رو مبلا نشستیم من و محمد کنار هم بودیم و دختر خالش(هلنا)رو یکی از مبلا کنار مامان محمد!
مامان محمد که پا شد و رفت تو اشپز خونه هلنا دهن باز کرد حرف زد!!
با عشوه و ناز گفت:محمد!
- :هان؟
هلنا:این خ دختر خانوم کیه؟
- : فوضولیش به تونیمده!
هلنا خطاب به من:میشه خودتونو معرفی کنین؟
همون لحظه محمد رفت پیش مامانش و پچ پچ میکرد فهمیدم چی میگن!
من:چرا که نه!!
من محدثه ام و شمام که هلنا درسته؟
اینو که گفتم یه لبخند زدو سرشو به علامت تایید تکون داد.
و گفت:خوشبختم!
منم همینو گفتم!
********
اونطور که انتظارشو داشتم نشد چون چیزی نگفت که منم بگم!
داشتم با محمد تو اتاق مسابقه میدادیم(با گوشی)که صدای هلنا بلند شدو
- : خاله من دیگه برم شب داره میشه مامانم نگران میشه
مامان محمد:بودی خالا هلنا!
نه خاله تعارف که ندارم،هروقت جور شد بازم میامم البته اگع شما بیاین!
اینو که گفت محمد مچاله شدف دوبار به حرفاشون گوش داد.
مامان محمد:قدمت رو چشم باشه ماهم یه چند وقت دیگه میام یه سری میزنیم!
مامان محمد خطاب به محمد گفت : محمد مادر پاشو دختر خالتو برسون.
محمد یکی زد رو پیشونیش و چیزی نگفت پاشد و اشاره به من گفت : بیا با هم بریم.
منم از خدا خواسته باهاش رفتم.
********
بعد اینکه هلیا رو برسونیم صدای گوشیم بلند شد.
وصلش کردم !
مامانم بود.
- : سلام دخترم.
من:سلام مامانم
- :ما امشب نمیتونیم بیایم خونه دخترم امشبو بمون پیش محمد اینا
من: چشم مامان خوشگلم
- : قربونت بشم خدافظت
من:خدا نکنه مامانم خدافظ
و قطع کردم و جیغی کشیدم و محمد پفت
- : چیه چته؟ جو گرفتت یهو!
من:امشب پیشت میمونمممم.
محمد نیشش شل شد گفت
- : ای جان پس عقش من پیشم میمونه هوراا
بعد 1 ساعت که رفته بودیم پارک رسیدیم خونه محمد اینا
رفتیم تو و باباش انجا بود احوال پرسی کردیم و نشستیم
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ناشناس بگو (;

هَمِعٕ فاٰز گَنّگِستِر وَلّی تآ شَب نَشُدِح باٰس خٖونِع بآشَن♂❤

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان اهنگ عشق
پاسخ
 سپاس شده توسط єη∂ℓєѕѕღ ، ᴀʀмɪss ، MLYKACOTTON
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
رمان اهنگ عشق - BIG-DARK - 30-11-2020، 22:46
RE: رمان اهنگ عشق - BIG-DARK - 03-12-2020، 11:02
RE: رمان اهنگ عشق - BIG-DARK - 13-12-2020، 12:28
RE: رمان اهنگ عشق - BIG-DARK - 04-01-2021، 16:24
RE: رمان اهنگ عشق - BIG-DARK - 04-01-2021، 17:11

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان