29-06-2021، 17:20
(آخرین ویرایش در این ارسال: 29-06-2021، 17:23، توسط فرنودِ بن گیومرث.)
وحشت تبلور یافته در زامبی یا برخاسته از یک فندک؟
آلفرد هیچکاک و سینمای وحشت و دلهره ش با روزمرگی های ساده در یک شبانه روز گره خورده. آدم ها زندگی روتین خودشون رو دارند تا این که یک جا این چرخه می شکنه. با جا گذاشتن یک فندک و هم صحبتی با یک هم قطار یا تماشایِ پنجره ساختمان رو به رویی(Rear Window 1954)
دلهره و وحشت حاکی از یک موجودِ عجیب الخلقه یا یک قاتل ارّه برقی به دست نیست. و همین امتیاز بزرگی برای سینمای آلفرد هیچکاکه
ضمناً ، برونو فعل قتل رو بسیار پیش پا افتاده بیان می کنه و این باعث تفاوت روی دادن قتل در این فیلم(Strangers on a train) از سایز ژانر های وحشت می شه.
آلفرد هیچکاک و سینمای وحشت و دلهره ش با روزمرگی های ساده در یک شبانه روز گره خورده. آدم ها زندگی روتین خودشون رو دارند تا این که یک جا این چرخه می شکنه. با جا گذاشتن یک فندک و هم صحبتی با یک هم قطار یا تماشایِ پنجره ساختمان رو به رویی(Rear Window 1954)
دلهره و وحشت حاکی از یک موجودِ عجیب الخلقه یا یک قاتل ارّه برقی به دست نیست. و همین امتیاز بزرگی برای سینمای آلفرد هیچکاکه
ضمناً ، برونو فعل قتل رو بسیار پیش پا افتاده بیان می کنه و این باعث تفاوت روی دادن قتل در این فیلم(Strangers on a train) از سایز ژانر های وحشت می شه.