امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آخرين نفس هاي منِ ديوانه...

#43
وقتی مرا در آغوش میگرفت چشمانش را می بست نمیدانم از احساس زیادش بود یا خود را در آغوش دیگری تصور میکرد.
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: آخرين نفس هاي منِ ديوانه... - *Nafas* - 29-04-2013، 18:13

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  دلم ديوانه توست..!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان