دوستان خبر خبر هرکسی که تا حالا داستان نوشته بیاد اینجا بزاره فقط تقلب نکنید داستان خودتونو بزارید نه کسه دیگرو خودمم داستانمو میزارم ولی تایپش طول میکشه به دو نفر از کسایی که بهترین داستانو بنویسن یه شارژ دو تومنی میدم فقط هرکی داستان میزاره بگه ایرانسله با همراه تو پیام خصوصی براش کد شارژو میفرستم
داستان عرفان فصل1:
بدنم درد میکنه دستم زیر بدنم مونده سعی میکنم دستمو در بیارم اما موفق نمیشم. دوباره سعی میکنم بازم نمیشه چشام میسوزه چشامو که باز میکنم هیچی نمیبینم فقط تمام دورو برم سیاهه نمی دونم کجام از دور صدای پارس سگی رو میشنوم صدا نزدیک تر میشه احساس میکنم سگ در دو قدمی منه زیم تکون میخره صدای بسته شدن در اتومبیل میاد. شخصی نزدیک میشه. صدایی به سگ میگه خفه شو لعنتی از هرچی سگ شیطانیه متنفرم. اما سگ به پارس کردن خودش ادامه میده اینبار صدای شلیک بلندی پارس سگو خفه میکنه دوباره میگه سگ کثیف بهت اخطار داده بودم صداش به نظرم آشنا میرسه احساس میکنم صاحب صدا رو میشناسم یک آن متوجه میشم صدای اون مرتیکه عوضی ریچارده همون خارجی مواد فروش بهترین نوچه ی حسن کراکی که مسول معامله اون با طرفای خارجیشه . صدای استارت ماشین میاد تازه میفهمم تو صندوق عقب شورلت سیاشم. مرتیکه عاشق ماشینای قدیمیه . ماشین حرکت میکنه هر 10 ثانیه ماشین تو دست انداز میفته و سرم محکم به بدنه آهنی صندوق میخوره بعد از دو ساعت رانندگی ریچارد بوق میزنه صدای باز شدن در میاد ماشین دوباره حرکت میکنه چند ثانیه بعد دوباره متوقف میشه یکدفعه بدون اینکه انتظارشو داشته باشم در صندوق باز میشه مردی تنومند از یقم میگیره و منو بیرون میکشه میگه :مرتیکه تو منطقه ما مواد میفروشی وقتی دو تا از انگشتاتو دادم سوسمارایه ارباب خوردن میفهمی کشون کشون میبرتم توی زیر زمین میبندتم به یه صندلی. دوباره مرد میگه مواظبش باش تا من بیام صدای ریچاردو میشنوم که میگه میخوای چیکارش بکنی . صبرکن بزار اول ارباب ببینتش بعدش باهاش کار دارم ده دقیقه بعد صدای پایی میشنوم که از پله های زیر زمین پایین میاد ...........
ادامه دارد
اینم مدرک که من جایزه دور اولو دادم:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اینجا کلیک کنید
داستان عرفان فصل1:
بدنم درد میکنه دستم زیر بدنم مونده سعی میکنم دستمو در بیارم اما موفق نمیشم. دوباره سعی میکنم بازم نمیشه چشام میسوزه چشامو که باز میکنم هیچی نمیبینم فقط تمام دورو برم سیاهه نمی دونم کجام از دور صدای پارس سگی رو میشنوم صدا نزدیک تر میشه احساس میکنم سگ در دو قدمی منه زیم تکون میخره صدای بسته شدن در اتومبیل میاد. شخصی نزدیک میشه. صدایی به سگ میگه خفه شو لعنتی از هرچی سگ شیطانیه متنفرم. اما سگ به پارس کردن خودش ادامه میده اینبار صدای شلیک بلندی پارس سگو خفه میکنه دوباره میگه سگ کثیف بهت اخطار داده بودم صداش به نظرم آشنا میرسه احساس میکنم صاحب صدا رو میشناسم یک آن متوجه میشم صدای اون مرتیکه عوضی ریچارده همون خارجی مواد فروش بهترین نوچه ی حسن کراکی که مسول معامله اون با طرفای خارجیشه . صدای استارت ماشین میاد تازه میفهمم تو صندوق عقب شورلت سیاشم. مرتیکه عاشق ماشینای قدیمیه . ماشین حرکت میکنه هر 10 ثانیه ماشین تو دست انداز میفته و سرم محکم به بدنه آهنی صندوق میخوره بعد از دو ساعت رانندگی ریچارد بوق میزنه صدای باز شدن در میاد ماشین دوباره حرکت میکنه چند ثانیه بعد دوباره متوقف میشه یکدفعه بدون اینکه انتظارشو داشته باشم در صندوق باز میشه مردی تنومند از یقم میگیره و منو بیرون میکشه میگه :مرتیکه تو منطقه ما مواد میفروشی وقتی دو تا از انگشتاتو دادم سوسمارایه ارباب خوردن میفهمی کشون کشون میبرتم توی زیر زمین میبندتم به یه صندلی. دوباره مرد میگه مواظبش باش تا من بیام صدای ریچاردو میشنوم که میگه میخوای چیکارش بکنی . صبرکن بزار اول ارباب ببینتش بعدش باهاش کار دارم ده دقیقه بعد صدای پایی میشنوم که از پله های زیر زمین پایین میاد ...........
ادامه دارد
اینم مدرک که من جایزه دور اولو دادم:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اینجا کلیک کنید