اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان خودتونو بنویسید جایزه بگیرید!!!

#1
دوستان خبر خبر هرکسی که تا حالا داستان نوشته بیاد اینجا بزاره فقط تقلب نکنید داستان خودتونو بزارید نه کسه دیگرو خودمم داستانمو میزارم ولی تایپش طول میکشه به دو نفر از کسایی که بهترین داستانو بنویسن یه شارژ دو تومنی میدم فقط هرکی داستان میزاره بگه ایرانسله با همراه تو پیام خصوصی براش کد شارژو میفرستم

داستان عرفان فصل1:

بدنم درد میکنه دستم زیر بدنم مونده سعی میکنم دستمو در بیارم اما موفق نمیشم. دوباره سعی میکنم بازم نمیشه چشام میسوزه چشامو که باز میکنم هیچی نمیبینم فقط تمام دورو برم سیاهه نمی دونم کجام از دور صدای پارس سگی رو میشنوم صدا نزدیک تر میشه احساس میکنم سگ در دو قدمی منه زیم تکون میخره صدای بسته شدن در اتومبیل میاد. شخصی نزدیک میشه. صدایی به سگ میگه خفه شو لعنتی از هرچی سگ شیطانیه متنفرم. اما سگ به پارس کردن خودش ادامه میده اینبار صدای شلیک بلندی پارس سگو خفه میکنه دوباره میگه سگ کثیف بهت اخطار داده بودم صداش به نظرم آشنا میرسه احساس میکنم صاحب صدا رو میشناسم یک آن متوجه میشم صدای اون مرتیکه عوضی ریچارده همون خارجی مواد فروش بهترین نوچه ی حسن کراکی که مسول معامله اون با طرفای خارجیشه . صدای استارت ماشین میاد تازه میفهمم تو صندوق عقب شورلت سیاشم. مرتیکه عاشق ماشینای قدیمیه . ماشین حرکت میکنه هر 10 ثانیه ماشین تو دست انداز میفته و سرم محکم به بدنه آهنی صندوق میخوره بعد از دو ساعت رانندگی ریچارد بوق میزنه صدای باز شدن در میاد ماشین دوباره حرکت میکنه چند ثانیه بعد دوباره متوقف میشه یکدفعه بدون اینکه انتظارشو داشته باشم در صندوق باز میشه مردی تنومند از یقم میگیره و منو بیرون میکشه میگه :مرتیکه تو منطقه ما مواد میفروشی وقتی دو تا از انگشتاتو دادم سوسمارایه ارباب خوردن میفهمی کشون کشون میبرتم توی زیر زمین میبندتم به یه صندلی. دوباره مرد میگه مواظبش باش تا من بیام صدای ریچاردو میشنوم که میگه میخوای چیکارش بکنی . صبرکن بزار اول ارباب ببینتش بعدش باهاش کار دارم ده دقیقه بعد صدای پایی میشنوم که از پله های زیر زمین پایین میاد ...........

ادامه دارد

اینم مدرک که من جایزه دور اولو دادم:

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اینجا کلیک کنید
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє ، arooos ، Snow-Girl ، عاطفه70 ، farzaneh17 ، parisa16 ، ایزابل777 ، فرشته آسمانی ، -Edgar
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داستان خودتونو بنویسید جایزه بگیرید!!! - !erfan - 21-05-2013، 18:26

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان