امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حکایت

#2
تقسیم 17 شتر
شخصی در حال مرگ بود و قبل از مرگش او وصیت کرد: من 17 شتر و 3 فرزند دارم

شتران مرا طوری تقسیم کنید که بزرگترین فرزندم نصف انها را و فرزند دومم یک سوم انها را و

فرزند کوچکم یک نهم مجموع شتران را به ارث ببرند

وقتی که بستگانش بعد از مرگ او این وصیت نامه را مطالعه کردند متحیر شدند و به یکدیگر گفتند ما چطور می توانیم این 17 شتر را چگونه به این ترتیب تقسیم کنند کنیم؟

و بعد از فکر کردن زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها یک مرد در عربستان می تواند به انها کمک کند

بنابراین انها به نزد امام علی رفتند تا مشکل خود را مطرح کنند

حضرت فرمود: رضایت میدهید که من شترم را با شتران شما اضافه کنم آنگاه تقسیم بنمایم. گفتند: چگونه رضایت نمی

پس شتر خویش را به شتران اضافه نمود. به فرزند بزرگ که سهمش نصف شتران بود، نه شتر داد


و به فرزند دوم شش شتر داد و به فرزند سوم دو شتر داد و در آخر شتر خویش را برداشت

17=9+6+2 2=9÷18 6=3÷18 9=2÷18 18=1+17
پاسخ
 سپاس شده توسط MR_mamali ، 1939 ، sanaz_jojo ، ahmadpt ، داشا ، FARID.SHOMPET


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
حکایت - sanaz_jojo - 22-02-2012، 20:02
RE: حکاااااااااااااااااااااااااااااایت - serpico - 27-03-2012، 14:57


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان