اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها)

#1
مامان خسته از سر كار میاد خونه و علی كوچولو میپره جلو میگه
سلام مامان



مامان-سلام پسرم


علی كوچولو - مامان امروز بابا با خاله سهیلا اومدن خونه و رفتن تو اتاق خواب و در و از روی خودشون قفل كردن و....

مامان-خیلی خوب عزیزم هیچی دیگه نمیخواد بگی، امشب سر میز شام وقتی ازت پرسیدم علی جان چه خبر بقیه اش روجلوی بابا تعریف كن


سر میز شام پدر با اعتماد به نفس در كانون گرم خانواده مشغول شام خوردنه كه مامان میگه :خوب علی جون بگو بیبنم امروز چه خبر بود


علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله ....

بابا-بچه اینقدر حرف نزن شامتو بخور

مامان-چرا میزنی تو پر بچه بذار حرف بزنه ...بگو پسرم

علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و..

بابا-خفه شو دیگه بچه سرمونو بردی شامتو بخور!

مامان-به بچه چی كار داری چرا میترسی حرفشو بزنه....بگو علی جان

علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در

رو از رو خودشون بستن. منم رفتم از سوراخ در نیگا كردم دیدم كه ....

بابا-تو انگار امشب تنت میخاره! برو گمشو بگیر بخواب دیر وقته.

مامان-چیه چرا ترسیدی نمیذاری بچه حرفشو بزنه؟ نترس پسرم، بگو

علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در

رو از رو خودشون بستن. منم رفتم از سوراخ در نیگا كردم دیدم بابا داره با خاله سهیلا از اون

كارایی میكنه كه تو همیشه با عمو محمود میكنی ...
پاسخ
 سپاس شده توسط Şilēຖt Ş¢rēค๓ ، دختری تنها درباران ، ***Z.E*** ، hanie directioner ، بی کس2 ، ~BaHaR~ ، جوجه طلاz ، Niloo2000 ، پيشي ملوس ، Δ.н.ο.υ.я.Δ ، [χσℓσνєѕтєя] ، atena2015 ، D E N I Z ، Matin.G ، آویـــســا ، GONAHKAR ، ملودیv ، esteghlali girl ، دختر تنها12 ، علی باقر ، kian007 ، Sadaf 2014 ، mr.destiny ، Brooklyn Baby ، S.MohaMMaD.M ، "تنها" ، son of sparda ، (-_-) ، llamirll ، TARA* ، Sayata ، sober ، √ ΙΔΙΞΗ SΤΙF √ . ، saman ariana ، serpent ، هلی ، . . . P oo R ! A . . . ، majid001 ، @پوریا@ ، M.AMIN13 ، ℙ@я☤ᾔ@ℨ ، عشق سلنا ، tidaaa ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، Teen ager ، saba 3 ، محمدرضا.ر ، سهیلاا ، fafa23 ، ے پـωـر شیطـפּטּ ، elnaz* ، طهورا84 ، ستایش*** ، حسن CR7 ، ѕтяong ، sandi ، علی کاراته باز ، girl of chaos ، み£∂ɨע£ ، ترنج 15 ، فافا1212 ، オスイン ، Bahar ♡ ، امیر539 ، єη∂ℓєѕѕღ ، ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ ، marmarko ، BIG-DARK
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - ƒяσzєη ℓσνє - 11-10-2013، 20:17

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان کوتاه عاشقانه
  بار کج هیچ گاه به مقصد نمی رسد: داستان الاغ سخت کوش و بز حسود
  داستان اموزنده به خدایت نگو چرا
  داستان عشق مرا بغل کن
Book داستان ترسناک
  داستان وحشتناک(یکمی)
  داستان خنده دار و طنزی
  داستان به دنیا اومدن سید پوتین
  تفاوت عروسی رفتن دخترها با پسرها(مخصوص با جنبه ها)
  داستان واقعی ترسناک درباره اتفاقات عجیب

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان