اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دفترخاطرات تازه عروس

#1
دفترخاطرات تازه عروس

الان رسيديم خونه بعد از مسافرت ماه عسل و تو خونه جديد مستقر شديم ..خيلي سرگرم کننده هست اين که واسه ريچارد آشپزي ميکنم ..امروز ميخوام يه جور کيک درست کنم که تو دستوراتش ذکر کرده که 12 تا تخم مرغ رو جدا کنين و بزنين ولي من کاسه به اندازه کافي نداشتم واسه همين مجبور شدم 12 تا کاسه قرض بگيرم تا بتونم تخم مرغ ها رو توش بزنم.





سه شنبه


ما تصميم گرفتيم واسه شام سالاد ميوه بخوريم ..در روش تهيه اون نوشته بود..بدون پوشش سرو شود ..خوب منم اين دستور رو انجام دادم ..ولي ريچارد يکي از دوستاشو واسه شام آورده بود خونه مون ..نميدونم چرا هر دو تاشون وقتي که داشتم واسشون سالاد رو سرو ميکردم.. اون جور عجيب و شگفت زده به من نگاه ميکردن





چهار شنبه



من امروز تصميم گرفتم برنج درست کنم و يه دستور غذايي هم پيدا کردم واسه اين کار که ميگفت قبل از دم کردن برنج کاملا شستشو کنين .پس من آبگرمکن رو راه انداخنم و يه حموم و شستشوي حسابي کردم قبل از اين که برنج رو دم کنم..ولي من آخرش نفهميدم اين کار چه تاثيري تو دم کردن بهتر برنج داشت





پنجشنبه



بازم امروز ريچارد ازم خواست که واسش سالاد درست کنم ..خوب منم يه دستور جديد رو امتحان کردم ... تو دستورش گفته بود مواد لازم رو آماده کنين و بعد اونو روي يه رديف کاهو پخش کنين و بزارين يه ساعت بمونه قبل از اين که اونو بخورين ..

خوب منم کلي گشتم تا يه باغچه پيدا کردم و سالادمو روي يه رديف از کاهوهايي که اون جا بود پخش و پلا کردم و فقط مجبور شدم يه ساعت بلاي سرش بايستم که يه دفعه يه سگي نياد اونو بخوره

ريچارد اومد اون جا و ازم پرسيد من واقعا حالم خوبه؟؟



نميدونم چرا ؟..عجيبه!!! ..حتما خيلي تو کارش استرس داشته ..بايد سعي کنم يه مقداري دلداريش بدم







جمعه



امروز يه دستور غذايي راحت پيدا کردم ..نوشته بود همه مواد لازم رو تو يه کاسه بريز و بزن به چاک ..خوب منم ريختم تو کاسه و رفتم خونه ي مامانم ..ولي فکر کنم دستوره اشتباه بود .چون وقتي برگشتم خونه.. مواد لازم همون جوري که ريخته بودمشون تو کاسه ..مونده بودن





شنبه


ريچارد امروز رفت مغازه و يه مرغ خريد و از من خواست که واسه مراسم روز يکشنبه اونو آماده کنم ..ولي من مطمئن نبودم که چه جوري آخه ميشه يه مرغ رو واسه يکشنبه لباس تنش کرد و آماده اش کرد ..قبلا به اين نکته تو مزرعه مون توجهي نکرده بودم ولي بالاخره يه لباس قديمي عروسک پيدا کردم و با کفش هاي خوشگلش ..واي من فکر ميکنم مرغه خيلي خوشگل شده بود

وقتي ريچارد مرغه رو ديد ..اول شروع کرد تا شماره 10 به شمردن و ولي بازم خيلي پريشون بود ..

حتما به خاطر شغلشه يا شايدم انتظار داشته مرغه واسش برقصه.

وقتي ازش پرسيدم عزيزم آيا اتفاقي افتاده ؟شروع کرد به گريه و زاري و هي داد ميزد



..آخه چــــرا من ؟؟چــــــرا من؟



آها ..حتما به خاطر استرس کارشه ..مطمئنم
پاسخ
 سپاس شده توسط Mιѕѕ UηυѕυαL ، شراره1 ، روشنک♥ ، دریای بی موج ، reza3212 ، sandi ، fatemeh95 ، saba 3 ، ○°łåmýå°○ ، elnaz* ، [ SouL ] ، √ ΙΔΙΞΗ SΤΙF √ . ، yegi200180 ، Mr. Potato Head ، teresa ☆ ، A lover ، n.leito ، *yoksel* ، sardar20 ، sama00 ، _.sheidg._ ، •SAYDA• ، رها جوووون.لپتاپ ، setayesh 1386
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
دفترخاطرات تازه عروس - ✘ 2gнєтєя4єνєя ✘ - 10-02-2014، 14:29

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  راحت ترین روش تخلیه پوشه ها برای کاربران تازه وارد
  اتاق خواب عروس های بلوچی(عکس)
  بدشانس ترین عروس و داماد در جهان! (تصویر جالب)
  شوکه شدن مردم از اقدام عجیب یک عروس!! +عکس
  هدیه ی شگفت انگیز عروس به مادر شوهر
  عجیب و ترسناک ترین عروس دنیا با شوهرش! +عکس
  چرا عروس لباس سفید میپوشه؟
  عکس هایی از عجیب ترین لباس عروس های دنیا
  حمله زامبی ها به عروس و داماد در جنگل (+10)
  بهترين شب خود را با رويايي ترين ماشين عروس تكميل كنيد

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان