بغض قلم ❥ .. (نسخه یازدهم)

[مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב]

زیادی خوب بودن، خوب نیست 
زیادی که خوب باشی، دیده نمیشوی
می شوی مثل شیشه ای تمیز 
کسی شیشه ی تمیز را نمی بیند 
همه به جای شیشه، منظره ی بیرون را می بینند
ولی وقتی شیشه کمی بخار بگیرد
وقتی کمی منظره ی بیرون را بد نشان دهد 
همه آن را می بینند 
همه سعی می کنند تمیزش کنند

 
زیادی خوب بودن، خوب نیست 
زیادی که خوب باشی، شکننده تر می شوی
با هر قدرناشناسی دلت ترک بر می دارد
می شکند 
تکه های شکسته را در دستانت می گیری 
نگاه می کنی به نتیجه ی زیادی خوب بودنت
زیادی خوب بودن خوب نیست.
(سیمین بهبهانی)

[Emmɑ]

چه چیز در اين جهان
غريبانه‌تر از زنی است
كه خودش را
و تنهايی‌اش را بغل می‌كند و می‌پوسد
امّا حاضر نيست ديگر كسی را دوست بدارد؟
#مریم ملک دار

[ⓩⓐⓗⓡⓐ]

یه فکت قشنگ هست که میگه:
اونایی که روح هاشون بهم خیلی نزدیکه به مرور زمان شبیه هم میشن، چه اخلاق، چه رفتار و حتی چهره هاشون (:

[مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב]

درسته دارم این همه راهو میرم ولی بنظرم:

آدمها را نباید به هر قیمتی نگه داشت 
همه برای ماندن نمی آیند.

[مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב]

بعضی آدمها جوری هستند که 

هرچقدرهم خوب باشی فقط 
اون جایی یادشون میمونه که خوب نبودی

[امیر‌حسین]

در فراسوهای عشق...
تو را دوست میدارم
در فراسوهای پرده و رنگ
در فراسوهای پیکرهایمان
با من وعده ی دیداری بده...

#احمد_شاملو 

[امیر‌حسین]

آدم هایی که یک دفعه تنها می‌شوند، نیاز به عزاداری دارند، هرکسی سوگواری را یک جور نشان میدهد!
بعضی ها تا مدت ها به یک کافه خاص می‌روند تا روح‌‌شان تسکین پیدا کند. بعضی ها معتاد سیگار یا قهوه یا هردو می‌شوند. بعضی ها یک موسیقی خاص را در روز، بارها گوش می‌دهند تا آرام شوند. بعضی ها یک لباس خاص را مدت ها (شاید هم همیشه) به تن می‌کنند یا نگه می‌دارند. بعضی ها با تنها ماندن خود عزاداری‌‌شان را بروز می‌دهند. بعضی ها به یک باره اخلاقیات و عادات‌‌شان عوض می‌شود. بعضی ها …
خلاصه اگه دیدید رفتاری افراطی از یک آدم سر زد، سریع او را به باد قضاوت نگیرید. شاید او سوگوار کسی است که نتوانسته نبودنش را ندید بگیرد

سجاد ابطحی

[shahid]

سخن ، بى تو مگر جاى شنیدن دارد ؟
نفس ، بى تو کجا ناى دمیدن دارد
علت کورى یعقوب نبى معلوم است
شهر بى یار مگر ارزش دیدن دارد… .

شهریار

[מַברִיק]

زندگی مجموعه‌ای از فراز و نشیب‌هاست.
دلت میخواهد کاری بکنی، اما مجبوری کار دیگری انجام دهی. از چیزی ناراحتی اما میدانی که نباید باشی، چیزهایی را امر مسلم می‌پنداری و این در حالی است که میدانی هرگز نباید چیزی را امر مسلم فرض کنی.
کشمکش اضداد به کشیدن یک لاستیک می‌ماند. همه ی ما جایی در این میانه زندگی می‌کنیم.

_میچ البوم
_سه‌شنبه‌‌ها با موری

[مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב]

هر لحظه كه تسليمم در كارگه تقدير
آرام تر از آهو،بي باك تر از شيرم
 هر لحظه كه مي كوشم در كار كنم تدبير
 رنجي از پي رنج آيد،زنجير به زنجير

{مولانا}