امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بخونو دونه هاي مروايده اشكتوتقديمه دلتنگي هات كن

هنوز دلخوشم به “خدا نگهدارت”
اگر نمی خواستی برگردی اصراری نبود که خدا مرا نگه دارد !!!
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
پاسخ
آگهی
بعضی آدمها یهو میان…

یهو زندگیت و قشنگ میکنن…

یهو میشن همه ی دلخوشیت…

یهو میشن دلیل خنده هات…

یهو میشن دلیل نفس کشیدنت..!

بعد همین جوری یهو میرن…

یهو گند میزنن به آرزوهات…

یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات…

یهو میشن سبب بالا نیومدن نفست…
چقـدر اشتبــاه میکننـد آنهـایے کــﮧ میگوینـد:
مــرد بـــاید قـد بلنــد بـاشد...
چشمــ و ابـرو مشکـے بـاشد...
تــﮧ ریشـ داشتــﮧ بـاشد...
پـیـراهن مـردانـﮧ بـپـوشد ......
آستینشــ را کمے تـا بزنــد...موهـا ے دو سانتے داشتـﮧ باشد و ...!!
مــטּ کـﮧ میگویمــ :
مـرد بــاید بـاوجود تمـامــ غرورشـ ، مهربـاטּ بــاشد...
بـاوجود تمامـ لجبـازیهـــایشـ ، وفـادار بـاشد
بــاوجود تمامــ خستگے هایشــ ، صبــور بــاشد...
بـاوجود تمامــ سختے هایشـ ، عاشقـ بـاشد
مرد بـاید محکمــ بـــاشد
پاسخ
گفتم چیزی بگو …
سکوت کرد و رفت و من همچنان گوش میکنم …
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
پاسخ
خدایا...

بابت آن روز

که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...

من عصبانی بودم

برای انسانی که تو میگفتی

ارزشــــَش را ندارد و مــــــــــن پا فشاری می کردم

"گـاهــی فـقــط بـایـد لـبـخند بـزنـی و رد شوی،

بگذار فـکــر کـنــند نفهمیدی...
چقـدر اشتبــاه میکننـد آنهـایے کــﮧ میگوینـد:
مــرد بـــاید قـد بلنــد بـاشد...
چشمــ و ابـرو مشکـے بـاشد...
تــﮧ ریشـ داشتــﮧ بـاشد...
پـیـراهن مـردانـﮧ بـپـوشد ......
آستینشــ را کمے تـا بزنــد...موهـا ے دو سانتے داشتـﮧ باشد و ...!!
مــטּ کـﮧ میگویمــ :
مـرد بــاید بـاوجود تمـامــ غرورشـ ، مهربـاטּ بــاشد...
بـاوجود تمامـ لجبـازیهـــایشـ ، وفـادار بـاشد
بــاوجود تمامــ خستگے هایشــ ، صبــور بــاشد...
بـاوجود تمامــ سختے هایشـ ، عاشقـ بـاشد
مرد بـاید محکمــ بـــاشد
پاسخ
روزهای تعطیل سخت تر می گذرد زیرا که میدانم وقت داری به من بیندیشی ولی نمی اندیشی …
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
پاسخ
 سپاس شده توسط parnia tajik
خـــــــــــــــــــــــــدا اااا
خـــــــــــــــداااااااا

با دل خون و چشم خیس به تو میسپارمش اسون نیست

نفسم توی دستات باشه

نزا یه نفسم تنها شه

نگرانت کنه هر لحظه که با هر چیزی دلش میلرزه

تو به جای من بهش عادت کن تو خیال منو راحت کن

خــــــــــــــــــــــــــــدااااا

به تو میسپارمش تا وقتی میگیری دستاشو تو سختی

تا بزاره رو هم چشاشو تو به جام نگرانش باش و

تو خدایا حواست باشه نزا یک نفسم تنها شه

نزا کم شه یه تار موشو اگه سرده بپوشون روشو

خــــــــــــــــــــــــدااااااااا

اگه خرده گره به یه دست دیگه بازم اسم منو اشتباهی میگه

اگه سخته برام اگه دوست دارمش گریه میکنمو به تو مسپرمش
چقـدر اشتبــاه میکننـد آنهـایے کــﮧ میگوینـد:
مــرد بـــاید قـد بلنــد بـاشد...
چشمــ و ابـرو مشکـے بـاشد...
تــﮧ ریشـ داشتــﮧ بـاشد...
پـیـراهن مـردانـﮧ بـپـوشد ......
آستینشــ را کمے تـا بزنــد...موهـا ے دو سانتے داشتـﮧ باشد و ...!!
مــטּ کـﮧ میگویمــ :
مـرد بــاید بـاوجود تمـامــ غرورشـ ، مهربـاטּ بــاشد...
بـاوجود تمامـ لجبـازیهـــایشـ ، وفـادار بـاشد
بــاوجود تمامــ خستگے هایشــ ، صبــور بــاشد...
بـاوجود تمامــ سختے هایشـ ، عاشقـ بـاشد
مرد بـاید محکمــ بـــاشد
پاسخ
فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک دهد …
فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد …
فقط رفت … فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت : راحت شدم …
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..

و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!

 ڪـωـے ڪـہ میگریزב..

 از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
 
پاسخ
 سپاس شده توسط parnia tajik
روزهـــایــی کـــه مـی بینمت، نفســـــم مــی گیـــــــــرد...

و روزهــــایـــــی کـــــه نیستـــــی، دلـــــــــــــــــم...

اما

تـــــــــــــو بـــــاش...!

تحمـــــل اولـــی آســان تـــر است...
بعضیــآ مثــل ســُس خـــرســی مهــرآم میمونـــن !

فقط تــِــر تــِـر میکنـن ..


بــدون اینـــکه بــآزدهــی دآشتــه بـآشــن .. !!
پاسخ
 سپاس شده توسط parnia tajik
پایان..........
از هیاهوی واژه ها خسته ام
من سکوتم را
از اوراق سپید آموخته ام.
آیا سکوت
روشن ترین, واژه ها نیست؟
همیشه در خلوت
مرگ را مجسم دیده ام
آیا مرگ
خونسرد ترین, واژه ها نیست؟
تا چشم گشودم
از چشم زندگی افتادم.
شبی- شاید امشب-
زیر نور یک واژه خواهم نشست
و هم زمان
پایان آخرین برگ خاطراتم
خواهم نوشت:
پایان
چقـدر اشتبــاه میکننـد آنهـایے کــﮧ میگوینـد:
مــرد بـــاید قـد بلنــد بـاشد...
چشمــ و ابـرو مشکـے بـاشد...
تــﮧ ریشـ داشتــﮧ بـاشد...
پـیـراهن مـردانـﮧ بـپـوشد ......
آستینشــ را کمے تـا بزنــد...موهـا ے دو سانتے داشتـﮧ باشد و ...!!
مــטּ کـﮧ میگویمــ :
مـرد بــاید بـاوجود تمـامــ غرورشـ ، مهربـاטּ بــاشد...
بـاوجود تمامـ لجبـازیهـــایشـ ، وفـادار بـاشد
بــاوجود تمامــ خستگے هایشــ ، صبــور بــاشد...
بـاوجود تمامــ سختے هایشـ ، عاشقـ بـاشد
مرد بـاید محکمــ بـــاشد
پاسخ
 سپاس شده توسط maryam.ekh
لعنت به کسی که می دونه به غیر از اون هیچکی تو زندگیت نیست .....

به خاطر اون با کسی نمیری......

ولی بازم تنهات میذاره......
بعضیــآ مثــل ســُس خـــرســی مهــرآم میمونـــن !

فقط تــِــر تــِـر میکنـن ..


بــدون اینـــکه بــآزدهــی دآشتــه بـآشــن .. !!
پاسخ
 سپاس شده توسط parnia tajik


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  شعر دلتنگي

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان