بغض قلم ❥ .. (نسخه نهم)

[شـــقآیــق]

کـــــــــآرَم...
اَز یِکے بود وُ یِکے نَبود گُذَشتـ
سهم من همیشه این بود :
یکے بود یکے نابود...(=

[SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ]

صبر کن،تا غروب آفتاب نمایان شه،و خون تو روی زمین بر بزنه.

[شـــقآیــق]

وقتي اولين احساس مادرم به من”تهوع” بود،ازبقيه هيچ انتظاري ندارم

[مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב]

قدم‍ ميزنم‍ در كوچه‍ خاطرات‍
مست‍  گري‍ِ كنان‍

[mahkame]

ولی من هنوزم منهای تو جمع هیچکس نمیشم

[Ɗєя_Mσηɗ]

ما که چیز زیادی از این دنیا نمی خواستیم !
خداوکیلی آغوش یار و یه فنجون چای و یه دل کوچولو بس بود واسمون ..
ولی ..
یار رفت !
چای و فنجون هم گرون شد !
دلِ ما هم زد زیر قولش و بزرگ شد !
یه لحظه باخبر شدیم دیدیم کلِ هستیمون رفت ... .

[†ᴾᴼᴵˢᴼᴺ†]

‏شما شايد كسى رو انقدر دوست داشته باشين كه از اشتباهش بگذرين ولى من از خودش و اشتباهش باهم ميگذرم:/

[شـــقآیــق]

یـه وقتـــایی تو زندگیتــ میرســه
کـه باید دستتــ رو بزنی زیر چونتــ
و جریان زندگیتــ رو فقط تمـــاشــا کـُنی. . .
بعدشم بگــــی : بـه درکـــــــــــــ !!

[مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב]

من آپم____________***

_***______مشتاق نیم نگاهی_***
__***_______هرچند گذرا____***

[شـــقآیــق]

همه حواســـم را جمع میکنم
تا خیالت را کــــم کنم
اما تمــــام یادت در من ضـــرب میشود
و من تقسیـــم میشوم در تو
می بینـــی ؟؟
عجب دنیای بی حســــاب و کتابی است (: