امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بیاتو سرگمی بیایی دیگه بیرون نمیری انقد باحاله

#31
5سال بعد آنها دوباره همدیگر را دیدند
بیاتو سرگمی بیایی دیگه بیرون نمیری انقد باحاله 4
پاسخ
آگهی
#32
راستی نگفتین عرفان وقتی داشت خودشو میکشت چی کشت چی شد(اونوبردن بیمارستان )





بعداز5سال عرفان یه ادم شادبود چون اونو فراموش کرده بود وداشت توی دانشگاه کرمان پزشکی می خوند وعسل:
زان روزهاى خوب ، گویی هزار سال گذشته...
پاسخ
#33
ناراحت بود عرفان رفت فرانسه و اونجا اودواج کرد و دارای2 بچه شد عسل وقتی دید...........
پاسخ
 سپاس شده توسط سانا50
#34
از اول يه روز يه پسر
رنگين كمان پاداش كسي است كه تاد اخرين لحظه زير باران مي ماند
پاسخ
 سپاس شده توسط سانا50
#35
که او ازدواج کرده غمگین وناراحت شد

باحاله
پاسخ
 سپاس شده توسط سانا50
#36
گفت زن من بده
رنگين كمان پاداش كسي است كه تاد اخرين لحظه زير باران مي ماند
پاسخ
#37
چون زن اون بااینکه ازدواج کرده بود وبچه داشت بازم دوس پسر داشت
عسل غم باد گرفته بود و یه روز براش خاستگار اومد
زان روزهاى خوب ، گویی هزار سال گذشته...
پاسخ
 سپاس شده توسط سانا50
#38
خیلی از پسره خوشش اومده بود عرفانو فراموش کردو...
پاسخ
 سپاس شده توسط سانا50
#39
با رضایته کامل قبول کرد ازدواج کنه اما.......
هرچقدرم که با آدما خوب باشــــی
بهشون نزدیک باشــــــی
بالاخره
یه روز ازت خسته مـــیشن
تکراری مـــیشی واسشون
مـــیرن سراغ یکـــی دیـــگه
حالا هرچقدرم که مـــیخواد رابطتون خوب باشـــه
: (
پاسخ
 سپاس شده توسط سانا50
#40
عرفان به تنگنا کشیده شده بود و عشق دیرینه اش دوباره شعله ور شده بود
.
.
.
.
.
.
.
.
تم داستانو کلا ترکوندم ، متغیر کردم
پاسخ
 سپاس شده توسط سانا50


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان