ارسالها: 1,705
موضوعها: 116
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 2019
سپاس شده 7492 بار در 2207 ارسال
حالت من: هیچ کدام
چه زيباست بخاطر تو زيستن وبراي تو ماندن
وبه پاي تو سوختن وچه تلخ وغم انگيز است دور از تو بودن براي تو گريستن
وبه عشق ودنياي تو نرسيدن ای كاش ميدانستي بدون تو وبه دور از دستهاي مهربانت زندگي چه ناشكيباست
ارسالها: 598
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2011
سپاس ها 2996
سپاس شده 1210 بار در 676 ارسال
حالت من: هیچ کدام
منو ببخش اگه دلم تنگ ميشه خيلي برات
منو ببخش اگه نگام گم ميشه تو شهر چشمات
منو ببخش اگه شبا ستاتره هارو ميشمارم
منو ببخش اگه همش پيش همه بهت ميگم دوستت دارم
منو ببخش اگه برات سبد سبد گل مي چينم
منو ببخش اگه تورو ميسپارمت دست خدا
منو ببخش اگه پيش غريبه ها به جاي تو ميگم شما
منو ببخش اگه واسه تو خيلي كمم
تو يه فرشته اي و من خيلي باشم يه آدمم
منو ببخش اگه ميخام بشي مال خودم
منو ببخش اگه كمم ولي زيادي عاشقت شدم.
منو ببخش........
فیلمـ مسـפֿـره اے بہ نامـ "زنـבگـے"
با بازیگر مزפֿـرفـے بہ نامـ "مـלּ"
از کارگرבاטּ פֿــوبـے بہ نامـ "פֿــבا" واقعا بعیـב بوב ...
ارسالها: 1,182
موضوعها: 174
تاریخ عضویت: Oct 2011
سپاس ها 3647
سپاس شده 8151 بار در 1391 ارسال
حالت من: هیچ کدام
نسیم جان فوق العاده بود.خیلی زیبا بود.
ممنونم ازت گلم.
دوسال وهشت ماهه که کنارهمیم
ارسالها: 1,705
موضوعها: 116
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 2019
سپاس شده 7492 بار در 2207 ارسال
حالت من: هیچ کدام
اگه یک روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنش چشمات و ببند
و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه و به خاطر بیار اگه چشمات خیس شد
بدون داری به خودت دروغ میگی و هنوز دوستش داری
ارسالها: 1,576
موضوعها: 289
تاریخ عضویت: Sep 2011
سپاس ها 2864
سپاس شده 14960 بار در 3443 ارسال
حالت من: هیچ کدام
28-03-2012، 13:24
(آخرین ویرایش در این ارسال: 28-03-2012، 14:22، توسط ~SoLTaN~.)
غروب است ... يک غروب پاييزی !
غروبی که يادآور آن روزهاست ...
به کوچه ی خاطره که می رسم ... کمی مکث ميکنم ... بر می گردم و کوچه را نگاه مي کنم ...
چشمهايم را می بندم ... تا نبينم ديگر نيستی ... ديگر منتظر ... تکيه به ديوار زده ابتدای کوچه را با بی تابی نظاره گر نيستی تا من از راه برسم !!!!
چشمهايم را می بندم تا نبينم دستان ديگری را در دست داری و لبخندت را ديگر به صورت من نمی پاشی !!!
اينجا من هستم و تنهايی و غم و پاييز !!!
اين روز های کشنده پاييز را بی تو چه کنم ؟
خاطرات قدم زدن در کوچه باغ نارنجی رنگ را چه کنم ؟
حس خواستنت را چه کنم ؟
نداشتنت را چه کنم ؟ ..............................................................................................................
دلم را ...................چه کنم !!!!!.. ...
ارسالها: 1,705
موضوعها: 116
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 2019
سپاس شده 7492 بار در 2207 ارسال
حالت من: هیچ کدام
28-03-2012، 17:32
(آخرین ویرایش در این ارسال: 28-03-2012، 17:33، توسط serpico.)
آری، در این بازار، سوداگری را شیوهای دیگر است، و کسی فهم کند که سودازده باشد و گرفتار موج سودا، که همسایهی دیوار به دیوار جنون است!
و چه میگویم؟ جنون همسایه آرام و عاقل این دیوانهی ناآرام خطرناک است که در کوه خاره میافتد و مثل موم نرماش میکند، و در برج پولاد میگیرد و شمع بیزارش میسازد.
و وای که چه شورانگیز و عظیم است عشق و ایمان! و دریغ که فهمهای خو کرده به اندکها و آلوده به پلیدیها، آن را به زن و هوس و پستی شهوت و پلیدی زر و دنائت زور و…
و بالاخره به دنیا و به زندگیاش آغشتهاند!
و دریغ! و دریغ که کسی در همهی عالم نمیداند که چه میگویم؟ که این عشق که در من افتاده است نه از آنهاست که آدمیان میشناسند.
که آدمیان عشق خدا را میشناسند و عشق زن را و عشق زر را و عشق جاه را و از اینگونه… و آنچه با من است، نه، آنچه من با اویم، با این رنگها بیگانه است،
عشقی است به معشوقی که از آدمیان است… اما… افسوس که… نیست!
ارسالها: 313
موضوعها: 31
تاریخ عضویت: Jan 2012
سپاس ها 1949
سپاس شده 1305 بار در 459 ارسال
حالت من: هیچ کدام
خدایا هر وقت می خواهم با تو حرف بزنم دهانم از حیرت باز می ماند و فکر می کنم کنار هزاران خورشید ایستاده ام و هر خورشیدی صدها بار بزرگتر از خورشید حقیری است که در اسمان نشسته است. خدایا نمی دانم تو را با چه نامی صدا کنم. هیچ نامی عظمت تورا در خود ندارد.هر کلمه هر نام فقط ذره ای ناچیز از جبروت بی انتهای توست. خدایا تو ابتدا نداری.تو در هیچ روزی نمی گنجی.نه شنبه می تواند میزبان تو بیشد نه جمعه.تو از روز ازل بوده ای وبرای افرینه های خود غزل سروده ای.تو مرا از همان روز می شناسی و میدانی که چگونه ام و در دلم چه می گذرد. خدایا تو چقدر خوبی خوب تر از باران هایی که از اسمان به زمین کوچ می کنند.خوبتر از هوا که اگر نباشد هیچ حرفی در خلا اغاز نمی شود.خوبتر از بهار که اگر نیاید لب غنچه ها به خنده باز نمی شود. خدایا ای بهترین اشنا از تو به کدام غریبی بناه ببرم؟!فقط اغوش بی انتهای تو می تواند بی هیچ منتی مرا گرم کند.فقط دستهای تو می توانند ابرهای بداخلاق و عقیم را از اسمان دلم بردارند و به جای ان افتابی زیبا بگذارند. خدایا بی تو نمی توان از عشق گفت.بی تو عاشق نمی توان بود.بی تو نمی توان خواند.بی تو نمی توان ماند.بی تو گلها رنگ و بویی ندارند و چشمها و ستاره ها سویی ندارند.خدایا جاده ها اگر به دیدار تو بیایند خطی زیبا بر دفتر هستی اند و گرنه به درها ختم مس شوند و خالی از خوشه های انگور و مستی اند.
خوب میدانم که روزی دلت برایم تنگ میشود....برا خندیدنم...
اذیت کردنم...
حرف زدنم...
حتی گریه کردنم...و...
و خوب میدانم که ان روز هیچ چیز تکرار دوباره من نخواهد بود...
ارسالها: 435
موضوعها: 54
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 5404
سپاس شده 2820 بار در 908 ارسال
حالت من: هیچ کدام
تو کجایی که ببینی کمرم خم شده است
رفته ام ذره ای از زندگی ات کم شده است
ذره ای بسته شده باز به وابستگی ات
ذره ای گم شده در حاشیه زندگی ات
باز هم صبحُ و ترافیکُ و منُ و سختی ها
باز هم دور تسلسل سر بدبختیها
باز هم وسوسه ی شعرُ و صف لیوانها
باز هم شام شبُ و همهمه ی مهمانها
باز انگار زری رفته کسی را دیده
باز زن دوم حاجی دو قلو زاییده
باز بحث است کسی رفته محلل شده است
قیمت نفت ، طلا ، زن ، متحول شده است
باز رویای تو کابوس بد بیداری ست
باز افسردگیُ و حال بدم تکراری ست
آه ،تو در بغلم بودیُ و تنها بودی
عاشق واقعی ات بودم و رویا بودی
خشک شد هستی ام از ریشه ولی گل کردم
هر کسی هرچه که می گفت تحمل کردم
بارها رفتمُ و هر بار توقف کردم
عق زدم باز ولی روی خودم تف کردم
عشق در لحظه باور به خودش هم شک کرد
رگی از تیغ گذر کرد و غمت را حک کرد
بعد تو شک همه دنیای مرا با خود برد
خوره شد امدُ و احساس قشنگم را خورد
شک به تو شک به خودم شک به خود شک حتی
شک به اشکی که چکیده ست دقیقا اینجا
بعد تو آنکه نبودم و نبایست شدم
بعد تو هر چه که هر کس نتوانست شدم
تو کجایی که ببینی چه به روزم آمد
بعد تو بد شده ام ، مثل خودت خیلی بد
بعد تو درد بدی بود مونث بودن
سوژه ی خاله زنکهای مقدس بودن
سوژه ای منحط و بی دین که شبی سنگ شده
سوژه ای که به خدا باز دلش تنگ شده
بعد تو ، دور خودم ، دور خودم چرخیدم
سکه افتاد، خط آمد و تهش را دیدم
بعد تو عشق من این پاکت سیگار شده
می روم ظرف بشویم که تلنبار شده
ممنون از "رویا"
ارسالها: 1,576
موضوعها: 289
تاریخ عضویت: Sep 2011
سپاس ها 2864
سپاس شده 14960 بار در 3443 ارسال
حالت من: هیچ کدام
01-04-2012، 23:41
(آخرین ویرایش در این ارسال: 01-04-2012، 23:42، توسط ~SoLTaN~.)
در میان خیابان های عشق بی هدف قدم میزدم ... همینطور که قدم میزدم ناگهان گذرم افتاد به قبرستان عشق !! تعجب کردم !! پیش خود گفتم : یعنی این قدر قلب شکسته وجود دارد ؟؟ همانطور که درون قبرستان قدم میزدم متوجه یک دل شدم که تازه به خاک سپرده شده بود ... کنار سنگ قبرش نشستم و برایش دعا کردم ... وقتی که برگ ها را از روی سنگ قبر کنار زدم دیدم ................. آن دله همان کسی بود که دله مرا شکسته بود .........