جملات قصار

[Actinium]

بشر برای علایق‌اش سخت تر می جنگند تا برای حقوق‌اش.

ناپلئون بناپارت

[•SAYDA•]

وقتي برنده ميشوي، نيازي به توضيح نداري! .... وقتي مي بازي نبايد آنجا باشي كه توضيح دهي!ا......... آدولف هيتلر:/

[Actinium]

 یک حقیقت تلخ بهتر از هزار دروغ شیرین است.

مثل یونانی

[Actinium]

Become a trailblazer by virtue of being your genuine self. When being real is your priority it will reflect your true passion;friends fit your soul! 

با فضیلت واقعی بودن‌ یک پیشرو و طلایه‌دار باشید. وقتی واقعی بودن انتخاب اول شما باشد، این کار باعث می‌شود احساسات واقعی شما بروز کند؛ و دوستان نیز به تبع آن با طینت شما مطابق خواهند بود. 

مندی تیفی (مادر سلنا گومز)

[Actinium]

در هر قشر و طبقه ای افرادی وجود دارند که شدیدا می ترسند و از طرفی دوست دارند که در هر شرایطی (حتی به قیمت تحمل بدترین بی حرمتی‌ها) به زندگی ادامه دهند و بالعکس اگر کمی درنگ کنیم می‌توانیم ببینیم که در این "زمانه تحقیر" اکثر کسانی که رفتاری نسبتا شرافتمندانه از خود نشان می‌دهند از متن همین توده مردم گمنام برخاسته‌اند و نه از جرگه نخبگان زمانه و شخصیت‌های برجسته!

مانس اشپربر

[Actinium]

از آن در شگفتم که در سینه دلی دارند و می‌پندارند که آسایش و سعادت بشر جز مهر و صفا راه دیگری دارد.

ویکتور هوگو

[Actinium]

اهلِ حقیقت نزدِ من آن کس است که سر در صحراهایِ بی‌خدا می‌نهد و دلِ حرمت‌گزارِ خود را می‌شکند.
او در ریگزارِ زرد، تافته در تَفِ خورشید، چه بسا تشنه کام به جزایرِ پُرچشمه‌سار نیم‌نگاهی می‌افکند؛ آن‌جا که زندگان در زیرِ درختانِ سایه‌گُستر آرمیده‌اند.
اما تشنگی‌اش او را بر آن نمی‌دارد که در خیل این آسودگان درآید. زیرا هرجا که واحه‌ها باشند، بُت ها نیز هستند.
اراده‌یِ شیرانه خود را چنین می‌خواهد: گرسنه، شَرزه، تنها، بی‌خدا.
آزاد از نیکبختیِ بندگان، رها از خدایان و پرستش‌ها، بی‌ترس و ترسناک، سِتُرگ و تنها: چنین است اراده‌یِ اهلِ حقیقت.

فریدریش نیچه

[Actinium]

اعجاز نقاشی در این است که بدون جستجو کردن، گمشده خود را می‌یابیم.

پابلو پیکاسو

[Actinium]

ماییم و مِی و مطرب و این کنجِ خراب
جان و دل و جام و جامه، پر دُردِ شراب
فارغ ز امیدِ رحمت و بیمِ عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

خیام

[Actinium]

دو اشتباه مهم که تقریبا همیشه باعث طرد شدن شما از یک گروه می‌شود، این است که سعی کنید خیلی زود رهبری گروه را در دست بگیرید و ثانیا خود را با موقعیت موجود گروه هماهنگ نکنید. این دقیقا همان کاری است که بچه های نامحبوب انجام می‌دهند.
[rtl]آنها به زور خودشان را داخل جمع می‌کنند، خیلی زود یا با قلدری سعی می‌کنند بازی را عوض کنند، یا عقیده‌ی خودشان را مطرح کنند و یا به سادگی با دیگران مخالفت کنند (تلاش آشکار برای جلب توجه) و شگفت آن که همین اعمال موجب طرد شدن یا مورد بی اعتنایی قرار گرفتن آنها می شود. برعکس بچه‌های محبوب و پرطرفدار، قبل از وارد شدن به گروه، مدتی را به تماشای آنها می‌گذرانند تا در جریان امور قرار گیرند و سپس کارهایی که مورد قبول آنهاست انجام می‌دهند. این بچه‌ها قبل از آن که ابتکار عمل را در دست گیرند و به اعضای گروه فرمان دهند منتظر می‌شوند تا اعتبار لازم را به دست آورند.[/rtl]


[rtl]دنیل گلمن[/rtl]