امتیاز موضوع:
  • 29 رأی - میانگین امتیازات: 4.79
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مشاعره

نيازارم ز خود هرگز دلي را / كه مي ترسم در او جاي تو باشد .
فیلمـ مسـפֿـره اے بہ نامـ "زنـבگـے"

با بازیگر مزפֿـرفـے بہ نامـ "مـלּ"

از کارگرבاטּ פֿــوبـے بہ نامـ "פֿــבا" واقعا بعیـב بوב ...
آگهی
دوش وقت سحر از عصه نجاتم دادند
ون در آن طلمت شب آب حیاتم دادند
عادت می کنیم

به داشتن چیزی و سپس نداشتنش

به بودن کسی و سپس به نبودنش

تنها عادت می کنیم … اما فراموش نه
 سپاس شده توسط (nasim)
دردیمــی ســـؤیله دیـم دیوارا، داشا ---- هیجران ساعتلری چیخمادی باشا

گل گئدک سیر ائدک بیز قوشا قوشا ---- بولبـول بو سئــوگیه نغمه لر قوشا
مشاعره 308
 سپاس شده توسط (nasim)
اتفاقم به سر کوی کسی افتاده است
که خر و بار در آن کوی کسی افتاده است
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتاده است
عادت می کنیم

به داشتن چیزی و سپس نداشتنش

به بودن کسی و سپس به نبودنش

تنها عادت می کنیم … اما فراموش نه
 سپاس شده توسط (nasim)
تا تو نگاهم ميكني كار من آه كردن است / اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است.
فیلمـ مسـפֿـره اے بہ نامـ "زنـבگـے"

با بازیگر مزפֿـرفـے بہ نامـ "مـלּ"

از کارگرבاטּ פֿــوبـے بہ نامـ "פֿــבا" واقعا بعیـב بوב ...
 سپاس شده توسط Azarbayjanliam ، بر پشت شیر،خورشید اثر
تاری پاشا وئریبدی منه ---- خالی قوشا وئریبدی منه
شعر مادران ترک در وصف پسرانشان
مشاعره 308
 سپاس شده توسط (nasim) ، بر پشت شیر،خورشید اثر
هرگز دل من ز علم محروم نشد / کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز / معلومم شد که هیچ معلوم نشد
در این خاك زرخیز ایران زمین ، نبودند جز مردمی پاك دین / همه دینشان مردی و داد بود ، وز آن کشور آزاد و آباد بود
پدر در پدر آریایی نژاد ، ز پشت فریدون نیکو نهاد / بزرگی به مردی و فرهنگ بود ، گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما ، که شد مهر میهن فراموش ما / که انداخت آتش در این بوستان ، کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟ ، خرد را فکندیم این سان زکار / نبود این چنین کشور و دین ما ، کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که گر ما خرد داشتیم ، کجا این سر انجام بد داشتیم / بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم ، برون سر از این بار ننگ آوریم
(حکیم فردوسی توسی)
 سپاس شده توسط Roza.rad93
دست ازطلب ندارم تا کام من برآید/یاتن رسد به جانان یا جان زتن برآید
مشاعره 308
 سپاس شده توسط بر پشت شیر،خورشید اثر
دوش دیدم که ملائک درِ میخانه زدند / گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
در این خاك زرخیز ایران زمین ، نبودند جز مردمی پاك دین / همه دینشان مردی و داد بود ، وز آن کشور آزاد و آباد بود
پدر در پدر آریایی نژاد ، ز پشت فریدون نیکو نهاد / بزرگی به مردی و فرهنگ بود ، گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما ، که شد مهر میهن فراموش ما / که انداخت آتش در این بوستان ، کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟ ، خرد را فکندیم این سان زکار / نبود این چنین کشور و دین ما ، کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که گر ما خرد داشتیم ، کجا این سر انجام بد داشتیم / بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم ، برون سر از این بار ننگ آوریم
(حکیم فردوسی توسی)
دل تمنا می کند تا من بسازم خانه ای
عاشقان کی خانه دارند دل مگر دیوانه ای؟

when you smile , I melt inside



[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  ▪◆▪مشاعره با شعر نو▪◆▪
  مشاعره با اشعار خودمان
  مشاعره (نسخه دوم)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان