ارسالها: 3,918
موضوعها: 325
تاریخ عضویت: Jan 2012
سپاس ها 6360
سپاس شده 15383 بار در 6335 ارسال
حالت من: هیچ کدام
26-10-2012، 13:21
(آخرین ویرایش در این ارسال: 26-10-2012، 13:22، توسط Armina.)
لیاقت می خواهد"ما شدن,
لیاقت می خواهد"شریک"شدن!
تو خوش باش با امروزت,
من خوشم به خلوت تنهایی ام ,
تو بخند به امروزم,
من میخندم به فرداهایت!
ارسالها: 469
موضوعها: 179
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 2794
سپاس شده 2667 بار در 895 ارسال
حالت من: هیچ کدام
چقدر سخته تو چشماي كسي كه تمام عشقت رو ازت دزديد و به جاش يه زخم هميشگي روقلبت هديه داد زل بزني و به جاي اينكه لبريز كينه و نفرت باشي حس كني كه هنوزم دوستش داري
چقدر سخته كه دلت بخواد سرت و باز به ديواري تكيه بدي كه يك بار زير آوار غرورش همه ي وجودت له شده
چقدر سخته تو خيالت ساعتها باهاش حرف بزني اما وقتي ديديش هيچ چيزي جز سلام نتوني بگي
چقدر سخته وقتي پشتت بهشه دونه هاي اشك گونه هاتو خيس كنه اما مجبور بشي بخندي تا نفهمه كه هنوزم دوستش داري
چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ ديگري ببيني و هزار بار تو خودت بشكني و اونوقت آروم زير لب بگي
گل من باغچه ي نو مبارك
در دنیــــــــــــایی كـــــــــه پسران هـو*س خودرا
ودختـــــــــران احـــــــــســـــــاس* احمقــــــانه ی خود را
عــــــــشــــــق می خوانند
مــــن همان ساكــت باشـم ـ بهتــــــر است
ارسالها: 3,918
موضوعها: 325
تاریخ عضویت: Jan 2012
سپاس ها 6360
سپاس شده 15383 بار در 6335 ارسال
حالت من: هیچ کدام
دلم همیشه برای نگاهت
تنگ است !
اگر نگاهت فرصتی داشت
به یادم باش ...
ارسالها: 469
موضوعها: 179
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 2794
سپاس شده 2667 بار در 895 ارسال
حالت من: هیچ کدام
اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر
اشک بودم مثل باران بهاری به پایت می گریستم اگر گل بودم شاخه ای
از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم اگر عشق بودم اهنگ دوست
داشتن را برایت مینواختم ولی افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه
عشق اما هر چه هستم دوستت دارم
در دنیــــــــــــایی كـــــــــه پسران هـو*س خودرا
ودختـــــــــران احـــــــــســـــــاس* احمقــــــانه ی خود را
عــــــــشــــــق می خوانند
مــــن همان ساكــت باشـم ـ بهتــــــر است
ارسالها: 469
موضوعها: 179
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 2794
سپاس شده 2667 بار در 895 ارسال
حالت من: هیچ کدام
وقتي با تو آشنا شدم؛درخت مهربانيت آنقدر بلند بود که هرچه بالا رفتم آخرش را نديدم
معجون زيبايت آنقدر شيرين بود که هر چه نوشيدم نتوانستم تمامش کنم
و درياي عشقت آنقدر وسيع بود که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببينم
و سرانجام در آن غرق شدم.
در دنیــــــــــــایی كـــــــــه پسران هـو*س خودرا
ودختـــــــــران احـــــــــســـــــاس* احمقــــــانه ی خود را
عــــــــشــــــق می خوانند
مــــن همان ساكــت باشـم ـ بهتــــــر است
ارسالها: 3,918
موضوعها: 325
تاریخ عضویت: Jan 2012
سپاس ها 6360
سپاس شده 15383 بار در 6335 ارسال
حالت من: هیچ کدام
اينقدر ورقها را به هم نريز...
"حکم"
همان
"دل"
است