17-08-2013، 9:26
داستان پیدا کردن گنج توسط من +واقعی
من داشتم اماده میشدم پدرم هم داشت بیرون ماشینو میشست از اونجایی که اماده شدن من خیلی طول میکشه
صدای بابام دراومد
پریا بابا پس کجایین بیایین دیگه منم هول کردم تند تند شالمو سر کردم و رفتم طرف حیاط خونمون
حتی نمیدونستم شالمو چطوری سر کردم درسته یا کج و موج
خلاصه با هزار بد بختی تونستیم راه بیفتیم داشتیم میرفتیم اطراف نمین (یکی از شهر های اردبیل )
برای گردش ماشین راه افتاد بهد از یک ساعت دیگه رسیدیم به مقصد
و مشغول پهن کردن زیر انداز و برداشتن وسایل از ماشین شدیم بعد از تموم شدن کار ها مون
منو پدرم که از قبل نقشه داشتیم یکم از اون جا دور شدیم تا صحبت کنیم توی اون نزدیکیا هم یه تپه بود به نام ایلاننی داغ
که خیلیا از اون جا طلا پیدا کرده بودن
پدرم به من گفتدخترم وقتی رفتیم نشستیم بهد از نیم ساعت که گذشت پاشو به من بگو بابا
بیا بریم اطرافو بگردیم
بعد منم پا میشم و با هم میریم دنبال طلا
چون یه هفته قبل از اون پدر بزرگم که رو به موت بود یه نقشه گنج از همون کوه به پدرم داد منم که عاشق این جور چیزا بودم پدرمو کچل کردم که باید این هفته بریم
و برای این این قضیرو به مادرو خواهرم نمیگفتیم که اون کوه پر از ماره و مادرم امکان نداشت بذاره بریم اون جا رو بکنیم خواهرم هم اگر میدونست فوری به مامانم میرسوند
خلاصه من نقشه رو عملی کردم و منو پدرم به بهانه گشتن رفتیم طرف کوه
چون خوب میدونستیم کجا باید بریم زود محلی که گنج دفن شده بود رو پیدا کردیم
و شروع کردیم به کندن
که به چیزی شبیه صندوق رسیدیم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
..
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خوب همین جا من از خواب بیدار شدم
این بود خواب من
دوستان نظرو سپاس یادتون نره Heart Heart Heart Heart Heart Heart Heart Heart
من داشتم اماده میشدم پدرم هم داشت بیرون ماشینو میشست از اونجایی که اماده شدن من خیلی طول میکشه
صدای بابام دراومد
پریا بابا پس کجایین بیایین دیگه منم هول کردم تند تند شالمو سر کردم و رفتم طرف حیاط خونمون
حتی نمیدونستم شالمو چطوری سر کردم درسته یا کج و موج
خلاصه با هزار بد بختی تونستیم راه بیفتیم داشتیم میرفتیم اطراف نمین (یکی از شهر های اردبیل )
برای گردش ماشین راه افتاد بهد از یک ساعت دیگه رسیدیم به مقصد
و مشغول پهن کردن زیر انداز و برداشتن وسایل از ماشین شدیم بعد از تموم شدن کار ها مون
منو پدرم که از قبل نقشه داشتیم یکم از اون جا دور شدیم تا صحبت کنیم توی اون نزدیکیا هم یه تپه بود به نام ایلاننی داغ
که خیلیا از اون جا طلا پیدا کرده بودن
پدرم به من گفتدخترم وقتی رفتیم نشستیم بهد از نیم ساعت که گذشت پاشو به من بگو بابا
بیا بریم اطرافو بگردیم
بعد منم پا میشم و با هم میریم دنبال طلا
چون یه هفته قبل از اون پدر بزرگم که رو به موت بود یه نقشه گنج از همون کوه به پدرم داد منم که عاشق این جور چیزا بودم پدرمو کچل کردم که باید این هفته بریم
و برای این این قضیرو به مادرو خواهرم نمیگفتیم که اون کوه پر از ماره و مادرم امکان نداشت بذاره بریم اون جا رو بکنیم خواهرم هم اگر میدونست فوری به مامانم میرسوند
خلاصه من نقشه رو عملی کردم و منو پدرم به بهانه گشتن رفتیم طرف کوه
چون خوب میدونستیم کجا باید بریم زود محلی که گنج دفن شده بود رو پیدا کردیم
و شروع کردیم به کندن
که به چیزی شبیه صندوق رسیدیم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
..
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خوب همین جا من از خواب بیدار شدم
این بود خواب من
دوستان نظرو سپاس یادتون نره Heart Heart Heart Heart Heart Heart Heart Heart