داستان يك روز آنلاين شدن من بعدازقرن ها

[aliasghar207]

بعدازقرني آن شدم توسايت هايي كه عضوبودم يهوتويكي ازهمون سايت هاكه بودم ديدم يه پيام اومده رفتم بازش كردم خوندم ديدم نوشته بود:تو.... ...شده تو بي لياقت ....... ارزش منونفهميدي ورفتي با يكي ديگه رفتي با دوستم(فلاني)رفيق شدي ومنو همينطوري ولم كردي خدا ازت نگذره  بري زير كاميون............و....و....و....آقا منو ميگي . . .                                                       0  منم پيام بهش دادم كه خانوم اشتباه شده و..... ازاينجور حرفا (البته فحش ندادما)بعد ديدم بهم پيام دادش كه تو مگه aliasghar207نيستي؟تومگه اسمت علي اصغر نيست؟تومگه 16سالت نيست؟ تو مگه آمل زندگي نميكني؟گفتم بله گفت پس كه چي حالا ميخواي برا من مظلوميت بازي دربياري؟؟وبگي من نبودم من نيستم؟؟هان؟؟؟آقا منو ميگي من به وخودم ميگم خدامن نه باكسي بودم نه هستم ونخواهم بود اين چي ميگه؟؟(البته قابل به ذكر است كسي رو دوست داشتم ولي خلاصه وللش..... ولي اون اينطوريا نبود كه من از اينترنت بخوام كسي رو بخوام و.....)بابا بااون طرفي هم كه دوست بوده هم كل مشخصاتش كپ منه !!!!بعد همينجوري توفكر يهو چشم افتاد به عكس پروفايلم بعد گفتم عكسمو ديده يا نه همينطوري داره حرف ميزنه وپيام ميده به خودم گفتم كه خب حتما بايد ديده باشه كه اين حرفو ميزنه بعد پيش خودم فكر كردم كه (لامصبي ...شده... ... ... .....چقدربايد شبيه من باشه كه طرف منو اشتباه گرفته)بعدش به خودم گفتم كه خب امتحانش ضرري نداره كه ميگم ببينه اونم بادقت شايد اشتباه كرده باشه بعدش به خودم گفتم كه خب آدرس خونه واسم پدر ومادر ومدرسه هم بگم  وبپرسم شايد متوجه بشه كه اشتباه گرفته بعدش گفتم ببخشيد ميشه عكس پروفايلمو ببينيد گفت ديدم گفتم لطفا يه بار بادقت ببينيد شايد بد ديديد بعدميره ميبينه وميگه نه من توروميشناسم تورفتي عكستو عوض كردي بعدش من ديگه كم كم داشتم جوش مي آووردم يعني هركي جاي من بود ميبست فحش (لاكردار هي بهم فحش ميداد وبرام ميفرستاد )بعد گفتم كه ببخشيد شما اصلاتو كدوم سايت اسممو ديدي؟؟؟گفتش كه سايت ........ گفتم كه ببخشيد من تو اون سايت اصلا حسابي ندارم وتازه هم اسمشو شنيدم بعد ميگه تو دروغ ميگي بعدش من ديگه پيش خودم درحد انفجاراونم هي فحش و حرفايي مثل اينا:تو حيووني وارزش منو درك نكردي و....برام ميده من پرسيدم ببخشيد اسم پدرم وماردم وهفت جدوآبادم اينه واينطوري ان بابا اشتباع گرفتي بعد باز برام ميزنه تو دروغ ميگي !!!!!!!!!من ديگه ......من ديگه.................جوش آووردم  بعد يه چندثانيه واسادم نفس عميق كشيدم ويكم آروم شدم بعدش گفتم خانوم شماره تو بده يا من شمارمو ميدم بهتون زنگ ميزنم اگه صداي من اوني بود كه شما شنيدين باشه نيست از اين بالاتر ؟؟؟گفت باشه منم شمارمو دادم وبهم زنگ زد(قابل توجه فكربدنكنين مااونجوري نيستيم علاقه داريم ولي اونجوري نيستيم ويه چيزه ديگه يه زرنگي كه كردم از روي شارژگوشي اون رفت نه من!!!!)بعد گفتم الو سلام ديدين اشتباهه يه چندثانيه مكث كرد و بعد قطع كرد بعدش بهم (به حساب كاربريم )پيام داد كه ببخشيد اشتباه گرفته بودم معذرت ميخوام ميبخشيد يه سوال شما كسي رو دارين؟ منو ميگي بوق بوق بوق بوق بوق بوق بوق بوق بوق شدم رفتم جوش آووردم درحد مرگ  بعد يهو پشت سرش يه پيام ديگه داد كه بامن دوست ميشي؟؟؟من ديگه اعصابم .ك.............................................شد رفت بهش پيام دادم كه اولا ن تو اين حرفا نيستم دومااگه تواينكارا بودم بعداز اين همه حرف وماجرا عمرا باهات دوست ميشدم ........ بوق بوق بوق دختره نفهم بيكاره ........................ (ببخشيد بقيه سانسوره!!) خلاصه اين بود از يكه روز آن من كه به گوه بند شد ومنم ديگه به طور كل ازاينترنت دراومدم و رفتم سراغ يه بالشت(كيسه بوكسمون پاره شده بود به خاطر همين از روي ناچاري اونو انتخاب كردم)بستم به مشت وضربات سنگين وپي درپي همرا بافريادهاي اونقدربلند كه من هنوز توش موندم چجوري من اون فريادا رو كشيدم!!!!؟؟تا اينكه از نفش افتادم و بالشت بيچاره چيزي ازش نموند و من مجبور شدم دست به سوزن بشم ويه تيكه شو كه پاره شده بود بدوزم تا  كسي نفهمه(مخصوصا مادر خانواده) بله اينم خاطره ي من از يك روز آنلاين شدن دراينترنت!!!!!چه روزي بود!!!!!!!!خب حالا يه سوال شما اگه جاي من بودين چيكار ميكرديد؟؟؟؟

---

البته بايد بگم كه يكي رو ميخواستم قبلا ولي كم كم متوجه شدم كه كاري بيخوديه وفقط واسه آدم درد ورنج و....ميزاره.به همين دليل وللش اين حرفا رو واين كارا رو مگه بيكارم برم سراغ اينكارا؟؟؟وللش