30-03-2012، 10:20
نخستین پادشاهی است که یک سلطنت سراسری را در ایران باستان تشکیل داد و
ایران را به عنوان یک قدرت مهم جهان آن زمان مطرح کرد.
هُوخشَترَه را باید بنیانگذار واقعی دولت ماد و معمار حقیقی امپراتوری ایرانیان باستان دانست.
نام هُوخشتره پادشاه ماد را یونانیان به صورت (کیاکسار که لاتین کیخسرو است)
( که او را صورت افسانهای هُوَخشَترَه پادشاه ماد میپندارند ) نوشته اند که در پارسی
تلفظ فرانسوی آن یعنی سیاگزار Cyaxares را نیز زیاد نوشته و بکار بردهاند.
به احتمال قوی، معنی نام او « خوش نشانه » است
در معنی کسی که میتواند خوب نشانه گیری کند.
ریشه نام او از فعل هَخش (Haxsh) در پارسی باستان آمده که به معنی نشانهگیری کردن است.
اجزاء این نام عبارت اند از هُوَ (خوب)+هَخش (نشانهگیری)+تَر (اضافه دستوری)
هُوخشتره ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و با نَبوپُلیسَر شاه بابل متحد شد.
برای استوارسازی این اتحاد، دختر هُوخشتره به نام آمیتیس
به همسری پسر نبوپُلیسر یعنی بُخت النصر دوم درآمد.
آمیتیس از زندگی در جلگه میانرودان دلگیر شد و برای کوه های بلند هَگمَتانَه دلتنگی بسیار کرد.
از این رو بُخت النصر به عنوان هدیه برای همسرش دستور ساختن باغ های معلق بابل را داد
تا بلندای دیوارهای آن برای امتیس حکم کوهساران مادِستان را داشته باشد.
هُوخشتره، در جوانی، شکست پدرش، خَشتَریتَه را در برابر آشوری ها را
دیده بود و از آن درس عبرتی آموخته بود.
او فهمید که برای مقابله در برابر آشوریان، میبایست نیروی نظامی مجهزی تشکیل دهد.
زیرا سربازانی که رؤسای زمین دار جمع آوری می کنند، هرگز از عهدهٔ سپاه منظم بر نمی آیند.
از این رو، بر آن شد که سپاهی رزمی، مانند آشور، ایجاد کند.
این نیرو، مجهز به تیر و کمان و شمشیر و سواره نظام ماهر بود.
هُوخشتره، تصمیم به بیرون راندن سَکاها ( تُرک ها ) گرفت.
او، فرماندهٔ سکاها و سردارانش را به یک میهمانی دعوت کرد و همهٔ آنان را یکجا تارومار کرد.
سپس، لشگریان سکاها را از سرزمین ایران بیرون راند.
چون از جهت سکاها، آسودگی خاطر فراهم شد، هُوخشتره، تصمیم به نابودی امپراتوری آشور گرفت.
هُوخشتره، با این نیروی نظامی، به سوی آشور حرکت کرده،
و پایتخت آن یعنی شهر آشور را محاصره و فتح کرد.
هُوخشتره در سال ۶۱۴ پیش از میلاد از کوه های زاگرس گذشت
و ضمن تسخیر آبادی های آشوری سر راه، شهر آشور پایتخت دولت آشور را در محاصره گرفت.
پس از سقوط شهر آشور، پادشاه بابل نَبوپُلیسَر در شهر آشور به دیدار هُوخشتره آمد و در آنجا
پیمان دوستی ایران و بابل تجدید شد. در سال ۶۱۳ پیش از میلاد شاه آشور در نینوا بود.
هُوخشتره و نبوپلیسر توانستند با همیاری، پایتخت دوم آن یعنی شهر نینوا را در ۶۱۲ پ.م فتح کنند.
سین شار ایشکون، چون در برابر مادها و بابل، تاب مقاومت نیاورد، خود و خانواده اش را
در آتش سوزاند، سپس، شهر نینوا ( کربلا امروزی )، با خاک یکسان شد.
هُوخشتره و نبوپلیسر توانستند امپراتوری آشور را درهم شکسته
و دنیا از جنایات دولت ستمگر و خون خوار آشور، رهایی یافت.
ناحوم نبی پیامبر یهود, این رویداد را چنان گزارش کرده که گویی شاهد آن بوده است.
پس از این پیروزی، مادها میانرودان شمالی، ارمنستان و بخش هایی از آسیای کوچک
و بخش شرقی رود هالیس (قزل ایرماق امروزی) را نیز ضمیمه امپراتوری خود کردند.
در این شرایط رود هالیس به عنوان مرز بین امپراتوری قدرتمند ماد و سرزمین لیدیه ( ترکیه ) شد.
جنگ معروف بین مادها و لیدی ها که با نام نبرد هالیس معروف است،
در ۲۸ ماه مه ۵۸۵ پیش از میلاد مسیح، به دلیل خورشید گرفتگی ناگهانی پایان یافت.
نبرد بین مادها و سکاها را هرودوت اینگونه نقل میکند:
بین لیدی و مادها جنگ به پا شد و تا پنج سال طول کشید.
که در این سالها گاهی مادها لیدی ها را عقب میراندند و گاهی لیدی ها
مادها را به عقب میراندندو همچنین در شب نیز میجنگیدند.
با این حال به جنگ با نتیجه برابر خود ادامه دادند.
در ششمین سال نبردی در گرفت که تا جنگ شروع شد روز شب شد.
و این تغییر روز را تالس میلسی برای لیدی ها پیشگویی کرده بود و این همین سال را مشخص کرده بود.
مادها و لیدی ها وقتی دیدند که روز شب شد دست از جنگ برداشتند و هر دو مشتاق بودند که صلح برپا شود.
و کسانی که بین آنها صلح به پا کردند سینسیس کیکیلیانی و لابینتوس بابلی بودند.
اینها کسانی بودند که هر دو را تشویق به سوگند خوردن کردند و مبادله ازدواجی را
به پا کردند تا آلایتس دختر خود آرینس را به ایشتوویگو ( آستیاگ یا آژیدهاگ ) پسر هُوخشتره
بدهد چون بدون یک رابطه قوی صلح پایدار نخواهد ماند.
هُوخشتره پس از این که جنگ با پیروزی پسرش آستیاگ به پایان رسید از دنیا رفت.
آستیاگ پدربزرگ مادری شاهنشاه کوروش بزرگ، و پدر شاهدُخت ماندانا (مادر کوروش بزرگ) بود.
ایران را به عنوان یک قدرت مهم جهان آن زمان مطرح کرد.
هُوخشَترَه را باید بنیانگذار واقعی دولت ماد و معمار حقیقی امپراتوری ایرانیان باستان دانست.
نام هُوخشتره پادشاه ماد را یونانیان به صورت (کیاکسار که لاتین کیخسرو است)
( که او را صورت افسانهای هُوَخشَترَه پادشاه ماد میپندارند ) نوشته اند که در پارسی
تلفظ فرانسوی آن یعنی سیاگزار Cyaxares را نیز زیاد نوشته و بکار بردهاند.
به احتمال قوی، معنی نام او « خوش نشانه » است
در معنی کسی که میتواند خوب نشانه گیری کند.
ریشه نام او از فعل هَخش (Haxsh) در پارسی باستان آمده که به معنی نشانهگیری کردن است.
اجزاء این نام عبارت اند از هُوَ (خوب)+هَخش (نشانهگیری)+تَر (اضافه دستوری)
هُوخشتره ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و با نَبوپُلیسَر شاه بابل متحد شد.
برای استوارسازی این اتحاد، دختر هُوخشتره به نام آمیتیس
به همسری پسر نبوپُلیسر یعنی بُخت النصر دوم درآمد.
آمیتیس از زندگی در جلگه میانرودان دلگیر شد و برای کوه های بلند هَگمَتانَه دلتنگی بسیار کرد.
از این رو بُخت النصر به عنوان هدیه برای همسرش دستور ساختن باغ های معلق بابل را داد
تا بلندای دیوارهای آن برای امتیس حکم کوهساران مادِستان را داشته باشد.
هُوخشتره، در جوانی، شکست پدرش، خَشتَریتَه را در برابر آشوری ها را
دیده بود و از آن درس عبرتی آموخته بود.
او فهمید که برای مقابله در برابر آشوریان، میبایست نیروی نظامی مجهزی تشکیل دهد.
زیرا سربازانی که رؤسای زمین دار جمع آوری می کنند، هرگز از عهدهٔ سپاه منظم بر نمی آیند.
از این رو، بر آن شد که سپاهی رزمی، مانند آشور، ایجاد کند.
این نیرو، مجهز به تیر و کمان و شمشیر و سواره نظام ماهر بود.
هُوخشتره، تصمیم به بیرون راندن سَکاها ( تُرک ها ) گرفت.
او، فرماندهٔ سکاها و سردارانش را به یک میهمانی دعوت کرد و همهٔ آنان را یکجا تارومار کرد.
سپس، لشگریان سکاها را از سرزمین ایران بیرون راند.
چون از جهت سکاها، آسودگی خاطر فراهم شد، هُوخشتره، تصمیم به نابودی امپراتوری آشور گرفت.
هُوخشتره، با این نیروی نظامی، به سوی آشور حرکت کرده،
و پایتخت آن یعنی شهر آشور را محاصره و فتح کرد.
هُوخشتره در سال ۶۱۴ پیش از میلاد از کوه های زاگرس گذشت
و ضمن تسخیر آبادی های آشوری سر راه، شهر آشور پایتخت دولت آشور را در محاصره گرفت.
پس از سقوط شهر آشور، پادشاه بابل نَبوپُلیسَر در شهر آشور به دیدار هُوخشتره آمد و در آنجا
پیمان دوستی ایران و بابل تجدید شد. در سال ۶۱۳ پیش از میلاد شاه آشور در نینوا بود.
هُوخشتره و نبوپلیسر توانستند با همیاری، پایتخت دوم آن یعنی شهر نینوا را در ۶۱۲ پ.م فتح کنند.
سین شار ایشکون، چون در برابر مادها و بابل، تاب مقاومت نیاورد، خود و خانواده اش را
در آتش سوزاند، سپس، شهر نینوا ( کربلا امروزی )، با خاک یکسان شد.
هُوخشتره و نبوپلیسر توانستند امپراتوری آشور را درهم شکسته
و دنیا از جنایات دولت ستمگر و خون خوار آشور، رهایی یافت.
ناحوم نبی پیامبر یهود, این رویداد را چنان گزارش کرده که گویی شاهد آن بوده است.
پس از این پیروزی، مادها میانرودان شمالی، ارمنستان و بخش هایی از آسیای کوچک
و بخش شرقی رود هالیس (قزل ایرماق امروزی) را نیز ضمیمه امپراتوری خود کردند.
در این شرایط رود هالیس به عنوان مرز بین امپراتوری قدرتمند ماد و سرزمین لیدیه ( ترکیه ) شد.
جنگ معروف بین مادها و لیدی ها که با نام نبرد هالیس معروف است،
در ۲۸ ماه مه ۵۸۵ پیش از میلاد مسیح، به دلیل خورشید گرفتگی ناگهانی پایان یافت.
نبرد بین مادها و سکاها را هرودوت اینگونه نقل میکند:
بین لیدی و مادها جنگ به پا شد و تا پنج سال طول کشید.
که در این سالها گاهی مادها لیدی ها را عقب میراندند و گاهی لیدی ها
مادها را به عقب میراندندو همچنین در شب نیز میجنگیدند.
با این حال به جنگ با نتیجه برابر خود ادامه دادند.
در ششمین سال نبردی در گرفت که تا جنگ شروع شد روز شب شد.
و این تغییر روز را تالس میلسی برای لیدی ها پیشگویی کرده بود و این همین سال را مشخص کرده بود.
مادها و لیدی ها وقتی دیدند که روز شب شد دست از جنگ برداشتند و هر دو مشتاق بودند که صلح برپا شود.
و کسانی که بین آنها صلح به پا کردند سینسیس کیکیلیانی و لابینتوس بابلی بودند.
اینها کسانی بودند که هر دو را تشویق به سوگند خوردن کردند و مبادله ازدواجی را
به پا کردند تا آلایتس دختر خود آرینس را به ایشتوویگو ( آستیاگ یا آژیدهاگ ) پسر هُوخشتره
بدهد چون بدون یک رابطه قوی صلح پایدار نخواهد ماند.
هُوخشتره پس از این که جنگ با پیروزی پسرش آستیاگ به پایان رسید از دنیا رفت.
آستیاگ پدربزرگ مادری شاهنشاه کوروش بزرگ، و پدر شاهدُخت ماندانا (مادر کوروش بزرگ) بود.