امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نوشته های یک دختر ترشیده (طنز)

#1
این که می گویند در ازدواج، تقدیر نقش اصلی را دارد واقدامات شما، تا قسمت نباشد، به جایی نخواهد رسید، کاملا درست است.

فرض کنید مریم بخواهد برای بازکردن بختش، خود وارد عمل شود.او تصمیم می گیرد به سراغ دوستان متاهلش رفته وازآنها بپرسد چطور شد که ازدواج کردند، آن گاه همان اقدامات را به عمل بیاورد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟!



مریم: شهرزاد جان! چه شد که با محمد ازدواج کردی؟

شهرزاد: خوب … می دانی که محمد همکارم بود… راستش من از او خوشم می آمد و سعی کردم با محبت و توجه، نظرش را جلب کنم…

{ مریم به پسر موردعلاقه اش در محل کار: پنجره را ببندید، خدای ناکرده سرما می خورید!

همکار : اصلا دوست دارم سرما بخورم تا دوست دخترم بیشتر نازم را بکشد. به شما ربطی دارد؟! (زیر لب) دخترهای این دوره و زمانه چقدر پر رو شده اند! }



*************



مریم :شهره جان! تو چطور با همسرت آشنا شدی؟

شهره :آشنایی ما از یک دعوا شروع شد. او توی کارم دخالت کرد و من ناراحت شدم، با هم بحث تندی کردیم و…!

{ همکار مجرد مریم: خانم، به نظر من نباید این کار را این طور انجام می دادید…

مریم: به شما چه ربطی دارد؟ خجالت نمی کشید توی کار من دخالت می کنید؟!

همکارمجرد مریم: اصلا به درک! مرا بگو که خواستم کمکتان کنم! همین کارها را کرده اید که تا این سن مجرد مانده اید دیگر!! }



*************



مریم : آزیتا، تو با عشق ازدواج کردی؟

آزیتا:نه. من آن موقع فکر کنکور و دانشگاه بودم! مادرم اصرارداشت ازدواج کنم.

{ مادرمریم: فلانی غلط کرده بیاید خواستگاری تو!او لیاقت پاک کردن کفش های تو را هم ندارد!!(این قسمت، واقعی است! )



*************



مریم : فرشته تو کجا با همسرت آشنا شدی؟

فرشته: کنار دریا… من و او با کمی فاصله ازهم نشسته بودیم.او ازمن پرسید چرا تنها آمده ام شمال. من هم به شوخی گفتم آمده ام شمال، شاید از تنهایی در بیایم!

کنار دریا:

پسر جوان: شما تنها هستید؟

مریم: در حال حاضر بله…

پسر: آهان… همراهتان رفته چیزی بخرد؟

مریم : نه… من همراه ندارم!

پسر: پس چه همراه بی ذوقی دارید! توی هتل مانده؟!( بابا آی کیو!)

مریم: نه… من کلا تنها آمده ام…

پسر: واقعا نامزدتان اجازه داده شما تنهایی بیایید لب ساحل؟!( ای خدااااا!)

مریم : من اصلا نامزد ندارم، تنها آمده ام شاید اینجا از تنهایی در بیایم!

پسر: چه جالب! چون من وهمسرم برعکس شما آمده ایم اینجا تا با یک خاطره خوب و به طور توافقی از همدیگر جدا بشویم!



*************



مریم : غزاله تو کجا با فرهاد آشنا شدی؟

غزاله: توی یک میهمانی. فرهاد همان جا عاشقم شد و ازمن خواستگاری کرد!

در یک میهمانی:

پسر: مریم ! آن دختری را که گوشه سالن نشسته می شناسی؟ می شود خواهش کنم از طرف من از او خواستگاری کنی؟!



*************



مریم :ترانه تو چطور با رضا آشنا شدی؟

ترانه: رضا ازمن تقاضای دوستی کرد. قبول نکردم.اوهم شیفته نجابتم شد وآمد خواستگاری!

پسر: امکان دارد افتخار دوستی با شما را داشته باشم؟

مریم : نه خیر، من اهل این جور دوستی ها نیستم.

پسر:عجب امل عقب افتاده ای هستی.الان دیگراین افه خرکی ها(!) خریدار ندارد.لابد هنوز هم دختری! برو بابا… من دنبال موردی می گردم که open باشد!

(واقعیت تاسف انگیزی که این روزها کمابیش مشاهده می شود)



*************



مریم: حمیرا تو واقعا اینترنتی ازدواج کردی؟

حمیرا: خوب بله…اوایل محلش نمی گذاشتم، اصلا دوستی های اینترنتی را مسخره می کردم… ولی آن قدر گیر داد تا راضی شدم!

پسر:asl plz !

مریم: من به دوستی اینترنتی اعتقاد ندارم.

پسر: bye !!

این مقاله فقط جنبه طنز و سرگرمی دارد و قصد توهین ندارد.
اگر خواستی خود کشی کنی وقتی خود کشی کن که یک امید برای زندگی داشته باشی نه وقتی که هیچ امید برای زندگی نداری

پاسخ
 سپاس شده توسط ad.prmy ، FrOzen あHeArt ، saghar77 ، GHASEM ، علی جوکر ، **MOHAMMAD**
آگهی
#2
چیزی که زیاده پسرSleepyچرا ناراحت شیمHuh
پاسخ
#3
اقایونی عاشق هیتلرن :
پیشگویی عجیب هیتلر پیش از مرگ

این عکس تغییر سایز داده شده است. برای دیدن سایز اصلی اینجا کلیک کنید..

آدولف هیتلر رهبر آلمان نازى در پنجم فوریه فرماندهان خود را فرا خواند و درباره آینده دنیا پیش بینى کرد که عینا به وقوع پیوست.

پنجم فوریه ۱۹۴۵ هیتلر در پناهگاه زیر زمینى خود پس از این که شنید واحدهاى ارتش سرخ به حومه برلین رسیده اند و مدافعان پایتخت رایش عمدتا نوجوانان ۱۴ تا ۱۸ ساله و نظامیان بازنشسته هستند که داوطلبانه به خدمت بازگشته اند، همکاران نزدیکش را فراخواند و خطاب به آنان گفت: «نتیجه جنگ تقریبا معلوم است؛ ما نظم جهانی پیشین را تغییر دادیم، انگلستان و فرانسه از صورت دو قدرت دیکته گر خارج شده‌اند و راه بازگشت به آن مقام را نخواهند داشت و با خروج آنها از صحنه چینیان و هندیان دارای حاکمیت ملی خواهند شد و سرنوشت خودرا به دست خواهند گرفت.»

هیتلر همچنین گفت: «جهان [با رفتن آلمان از صحنه] دارای دو قدرت خواهد شد؛ روسیه و امریکا که از ظرفیت معارضه با یکدیگر برخوردار هستند. معارضه این دو نیرو به علت متضاد بودن هدف‌هایشان اجتناب ناپذیر خواهد بود. تا هنگامى که این معارضه ادامه داشته باشد و یکى از دو طرف از صحنه خارج نشود سایر ملل از یک آرامش نسبى برخوردار خواهند بود و متناسب با هوش و سرعت انتقال سران خود که چگونه از وضعیت سیاسی روز و رقابت آن دو قدرت استفاده کنند به پیشرفت ادامه خواهند داد.»

وی سپس پیش بینی کرد که دو قدرت [مسکو و واشنگتن] به ساخت اتحادیه های سیاسی ـ نظامی برای درگیری و راه‌بندی دست خواهند زد. منطق قدرت حکم می‌کند که دیر یا زود یکی از دو قدرت از میان برود. روزى که یکى از این دو قدرت در صحنه نباشد، جهان دچار نااطمینانی و یک وضعیت بحرانى و نامطلوب خواهد شد و این شرایط به پیدایش قدرت های تازه کمک خواهد کرد و نظمى نوین درجهان برقرار خواهد شد. جنگ افزارهای نوین که ما [آلمانی ها] طراح آنها بوده‌ایم تکمیل خواهند شد و چون دارای توان ویرانگری و کشتار فراوان خواهند بود؛ جنگ دیگری مشابه جنگ جاری (جهانی دوم) و جنگ ۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۸ رخ نخواهد داد، جنگ‌های آینده محدود و منطقه‌ای خواهند بود.

هیتلر همچنین گفته بود که آلمان حق داشت در سال ۱۹۳۹ به لهستان نیرو بفرستد زیرا نمی توانست بیش از آن تجزیه وطن را تحمل کند که قرارداد ورسای آن را به ملت آلمان تحمیل کرده بود و دولت‌های لندن و پاریس بازگردانیدن اراضی ازدست رفته آلمان را بهانه جنگ قراردادند ـ جنگی که ما نهایت تلاش خود را کردیم تا روی ندهد.

هیتلر همچنین درباره نقش امریکا در جنگ گفت: «ما درصدد جنگ با امریکا نبودیم، با این دولت روابط حسنه داشتیم و پیرامون مسائل تبادل نظر می کردیم. سیاست این دولت ایجاب کرد که برضد ما که با هم مناسبات دوستانه داشتیم وارد جنگ شود.»

این اظهارات هیتلر ـ نزدیک به سه ماه پیش از خودکشی او ـ توسط منشی‌اش که درجلسه حضور داشت در “دفتر ویژه بیانات پیشوا” درج شده بود که چهارسال بعد از آن به دست مورخان افتاد. هنوز به درستی معلوم نشده است که آخرین جلد دفتر بیانات پیشوا چگونه از دسترس سربازان ارتش سرخ خارج شده بود که ضمن تصرف برلین وارد پناهگاه هیتلر شده و جنازه او و معشوقه‌اش را به دست آورده بودند.
مرور زمان نشان داد که پیش بینی آن روز هیتلر عینا به واقعیت پیوسته است.
پاسخ
#4
بحث رو عوض نکنAngry
اگر خواستی خود کشی کنی وقتی خود کشی کن که یک امید برای زندگی داشته باشی نه وقتی که هیچ امید برای زندگی نداری

پاسخ
#5
یکی مونده به آخری تاسف بر انگیز بود ولی بقیه اش بد نبود
پاسخ
#6
(09-08-2012، 21:21)عشق اول نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
مرسی
ولی احتمالا به دخترا بر بخوره هاDodgy

نه فکر نکنم تازه دخترای سایت همه نو جوان هستند هنوز نرفتند تو شیشهTongue
پاسخ
آگهی
#7
merci
پاسخ
#8
مر30ولی فکر کنم به دخترا بر خور ولی دخترن دیگه یچه ننه و ناز نازی یا اگه یه سوسک روپشتبوم بینن و خودشون هم اونجا باشن خودشونو از پشتبوم پایین میندازن یا اگه یه مارمولک ببینن درجا سکته قلبی میزنن!!!!!!!!!!!WinkWink
میدونی کم جمعیت تر جای دنیا کجاست؟ باشه الان بهت میگم قلب منه که فقط تو توش ساکنیHeartHeart
پاسخ
#9
اینا رو گفتی که چیHuhAngry
پاسخ
#10
وقتی میخوای این جور موضوع ها رو مطرح کنی یه بسته دسمال کاغزی بذاری واسه دخترها بد نیست آخه میدونی ما آقایون تاقت اشکشون رو نداریمcong
چه فرقی می کند در شمال باشی یا جنوب

وقتی بادهای موافق و مخالف،بادبان ات را تکان نمی دهد

...به قطب نما نگاه کن

احتمالا گم شدی
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  نامه ی یک دختر کم توقع
  وقتی یه دختر گریه میکنه ..
  متن های فوق العاده زیبا در مورد دختر
Star دختر بود یعنی...........!
  این موضوع رو بخاطر یکی از دوستان بهمن ماهی میزارم .عکس نوشته برای متولدین بهمن .
  مسابقه بین دختر ها و پسر ها ببینیم کی باهوش تره؟
  به نظرتون پسر خیانت کرده یا دختر
  راز جذب شدن دختر ها به پسر های سوسول و ......!!!!؟؟؟حتما بخونین.
  دوست دختر چیست؟(طنز)
Lightbulb شما جای این دختر باشین...؟؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان