امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چه کسی نهاد آموزشی ما را غربی کرد؟

#1
فروغی با همراهی علی اصغر حکمت ، نظام آموزشی و برنامه های مدارس را بر مبنای نظام آموزشی مدارس غربی ، بازنگری کردند. ویژگی بنیادین ابن گونه نهادهای آموزشی – چه دانشگاه ها و چه مدارس-وجهه تقلیدی آنهاست . این تقلید همراه با شیفتگی نسبت به غرب آنچنان در شکل گیری این نهاد ها ریشه داشت که کاملا در ساختار آموزشی ، نوع متون درسی و حتی اسامی دانشکده ها و چگونگی چینش رشته های دانشگاهی در کنار یکدیگر محسوس بود .

 از سوی دیگر ، بنیان شکل گیری این نهادهای آموزشی ، با نیازهای انسان مسلمان ایرانی فاصله ای بسیار زیاد داشت ، و اساسا فلسفه شکل گیری این نهاد ها ، مبتنی بر نیاز سنجی جامعه دینی ایران نبود و در تضاد با ارزشهای دینی و ملی مردم ایران قرار می گرفت .

چه کسی نهاد آموزشی ما را غربی کرد؟ 1

محمد علی فروغی (1321 – 1254 شمسی ) از جمله معدود روشنفکران سکولار ایرانی بود که این فرصت را پیدا کرد که میان نظریه سیاسی  و عمل سیاسی اش پیوندی برقرار کند . او  تبدیل به سیاستمداری شد که  چندین بار در جایگاه نخست وزیری سلسه پهلوی قرار گرفت و در عین حال یکی از مهمترین  مبلغین تفکرات و  ارزشهای تمدن سکولار غربی در ایران بود . این تلاقی  میان سیاست و فرهنگ  در او،  چهره ای  مهم از فروغی  در تاریخ روشنفکری سکولار ایران ساخته است .

فروغی به همراه برخی دیگر از تحصیل کردگان در غرب مانند علی اکبر داور ، تیمورتاش ، سید حسن  تقی زاده و سید محمد تدین ،  در قالب حزب تجدد  در زمینه سازی برای استقرار حکومت مستبد و دین ستیز  رضا خان تاثیر بسیاری داشت. و این متضمن نوعی تعارض فکری بود . روشنفکران لیبرالی که برخلاف آنچه می اندیشیدند  ، آرمانهای خود را در قالب دولت مستبد رضا شاه دیدند و در کنار آن ایستاندند .

همچنین فروغی از روشنفکرانی بود که در آشنایی جامعه نخبگانی ایران با غرب نقش زیادی داشت .روند آشنایی ایرانیان با تمدن غرب که از پیش از عصر ناصری و با جنگهای ایران و روسیه به شکلی بسیار سطحی شکل گرفته بود ، در عصر مشروطه بسیار جدی تر شد .  و در دهه های پس از آن  جنبه های فلسفی و فکری و فرهنگی غرب را در برگرفت .  کتاب سیر حکمت در اروپای وی  (1300 شمسی )  از نخستین منابعی بود که به تاریخ فکر و فلسفه در غرب می پرداخت. این آشنایی  بیش از آنکه عمیق باشد سطحی بود و بیش از آنکه منتقدانه باشد ، دچار نوعی شیفتگی نسبت به غرب بود .  در رفتارهای  جامعه روشنفکران ایرانی  از ابتدای آغاز این روند آشنایی  ، نوعی تحیر و شیفتگی نسبت به دستاوردهای تمدن سکولار را می توان دید .  تحیری  که مترادف با تحقیر سنت و فرهنگ ایرانی – اسلامی بود.  روشنفکران غالبا نسبت به فرهنگ اسلامی و سنت ایرانی ، بی تفاوت و بی اعتنا بودند  و این ویژگی را تا به امروز نیز می توان در آنها سراغ گرفت . این شیفتگی نسبت به غرب بلای جان روشنفکران تا اکنون است   تا بدانجا که آنها را  در مقابل آزادی خواهی دینی مردم در نهضت های اسلامی مردم ایران در مشروطیت و نهضت نفت  قرار داده و  تبدیل به یکی از مهمترین  موانع توسعه انقلاب اسلامی ایران کرد .


فروغی علاوه بر آنچه در مورد آثارش ذکر شد ، نقش مهمی در آشنایی رضا شاه با نهادهای سکولار مدرن داشت

فروغی نیز از این جرگه خارج نیست و ویژگی  شیفتگی روشنفکران نسبت به غرب را در او نیز کاملا می توان مشاهده کرد . حتی زمانی که  آثار او متضمن نوعی ناسیونالیسم است  واز منظر نوعی باستان گرایی بر شاهنامه فردوسی تاکید می کند ، ناسیونالیسمی اساسا  منفعل  در مقابل تمدن سکولار ترویج می گردد . همچنین مقالات فروغی در جوانی در نشریه تربیت که پدرش - محمد حسین فروغی، از اساتید ومدیر  مدرسه علوم سیاسی - آنرا منتشر می کرد ، نشان دهنده غرب گرایی او از همان ابتدای حیات فکری اش است .  کتاب سیر حکمت در اروپای او نیز  که  تا مدتها مرجع اصلی شناخت تفکر غربی بود ، اساسا  با محوریت معرفی  دکارت به عنوان  اسطوره  روشنفکران سکولار ایرانی نوشته می شود  . پیش ازاین کتاب ، فروغی  در آستانه مشروطیت ( حدودا 1323 قمری ) کتابی با نام  "اصول  علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلیتیک"   ترجمه و منتشر می کند که عملا به اولین کتاب علم اقتصاد  در ایران تبدیل می شود  و حدود یک سال پس از آن نیز  فروغی کتابی در مورد حقوق اساسی مینویسد که هر دو کتاب با هدف  تدریس در مدرسه علوم سیاسی نوشته می شود .  کتاب حقوق اساسی او کاملا از منظر دولت سکولار غربی نوشته شده است و بی اعتنایی به سنت دینی و نیازهای انسان  مسلمان ایرانی  در آن موج می زند .

چه کسی نهاد آموزشی ما را غربی کرد؟ 1

فروغی علاوه بر آنچه در مورد آثارش ذکر شد ، نقش مهمی در آشنایی رضا شاه با نهادهای سکولار مدرن داشت ، چرا که در مقطعی که سفیر ایران در ترکیه زمینه های سفر رضا شاه به ترکیه  را فراهم نمود ، تا رضا شاه با تقلیدی کورکورانه از پدیده های مدرن در ترکیه ، تصمیم به اجرای آنها در ایران بگیرد .  از اتفاقات دردناکی چون کشف حجاب و واقعه گوهر شاد که در دوره نخست وزیری او پدید آمد که بگذریم   ، مهمترین اتفاق در زندگی فروغی ،  زمینه سازی و بنیاد نهادهای  آموزشی سکولار کشور همچون دانشگاه تهران بود . پیش از تاسیس دانشگاه تهران ، نظام آموزشی در ایران ترکیبی بود از نظام آموزشی سنتی مبتنی بر علوم دینی و برخی نهادهای سکولار آموزشی کوچک همچون مدرسه علوم سیاسی (مدرسه حقوق ) ، مدرسه تجارت و .... . اما با تاسیس دانشگاه تهران نظام تربیتی و علمی سکولار در ایران کامل شد .

دانشگاه  تهران در سال 1313 با همکاری فروغی ، علی اصغر حکمت ( در جایگاه وزیر معارف دولت فروغی ) ، داور و عیسی صدیق  - روشنفکران لیبرالی که همگام با حکومتی مستنبد بودند !  -  در مقطعی که فروغی برای دومین بار در جایگاه نخست وزیری رضا شاه بود ، تاسیس شد. وجهه غالب علمی دانشگاه تهران ، مبتنی بر رشته های علوم انسانی سکولار بود . از این رو تاسیس آن ابزاری در جهت مدیریت سکولاریستی کشور بود . با شکل گیری این نهادها بود که سکولاریزم بیش از پیش در میان روشنفکران ایرانی ریشه دواند .

در کنار دانشگاه تهران،  فروغی با همراهی علی اصغر حکمت ، نظام آموزشی و برنامه های مدارس را نیز کاملا  بر مبنای نظام آموزشی  مدارس غربی ، بازنگری کردند  .ویژگی بنیادین ابن  گونه نهادهای آموزشی – چه دانشگاه ها  و چه مدارس-  ، وجهه  تقلیدی آنهاست . این تقلید همراه با شیفتگی نسبت به غرب که در بالا به آن اشاره شد ، آنچنان در شکل گیری این نهاد ها ریشه داشت که کاملا در ساختار آموزشی ، نوع متون درسی و حتی اسامی دانشکده ها و چگونگی چینش رشته های دانشگاهی در کنار یکدیگر محسوس بود  . از سوی دیگر ، بنیان شکل گیری این نهادهای آموزشی ، با نیازهای انسان مسلمان ایرانی فاصله ای بسیار زیاد داشت ، و  اساسا فلسفه شکل گیری این نهاد ها ، مبتنی بر نیاز سنجی جامعه دینی ایران نبود و در تضاد با ارزشهای دینی و ملی مردم ایران قرار می گرفت .  از این روست که ظهور نهاد های آموزشی مدرن در ایران به مرور بحران های جدی را برای جامعه ایرانی رقم زد.


فروغی نیز از این جرگه خارج نیست و ویژگی  شیفتگی روشنفکران نسبت به غرب را در او نیز کاملا می توان مشاهده کرد

 تعارضات محتوای علمی این نهادها ، با فرهنگ و سنت ما آنچنان گسترده بود که تبعات آن در همه عرصه های اجتماعی و حتی  فردی دیده میشد . فاصله های فرهنگی میان فرزندان تربیت شده در این نظام آموزشی  و خانواده های تربیت شده در نظام آموزشی سنتی ، می تواند یکی از ملموس ترین مصداق ها باشد . مهمتر از این بحرانها ، عدم توانایی نظام آموزشی سکولار بنیان گذاشته شده توسط این روشنفکران ، در حل مشکلات کشور بود .  تربیت شدگان این نظام آموزشی که  به مرور در صحنه تصمیم گیری  و مدیریت کشور حضور پیدا می کردند  ، به واسطه عدم شناخت از نیازهای جامعه ایرانی ،  راه حلی برای حل مشکلات اساسی کشور نداشتند  و نظام برنامه ریزی کشور معطوف به حل مشکلات طراحی نشده بود .

این روند -  عدم شناخت نیازها و عدم توانایی برای حل مشکلات -  نتیجه حاکمیت تفکر سکولار  در جامعه ای دینی بود ، که موجب عدم درک جامعه توسط روشنفکران می گردید .  آنچه می توان آنرا توهمی روشنفرانه نامید . فروغی بنیان گذاری سیستمی آموزشی در ایران بود که فلسفه آن ،  اساسا با فلسفه تربیتی که نیاز جامعه ایرانی بود متفاوت بود ، از این رو مهمترین چالش پیش روی جامعه نخبگان مسلمان ایرانی ، بازنگری در این سیستم آموزشی است که اجماع نخبگان در این خصوص را می طلبد
چه کسی نهاد آموزشی ما را غربی کرد؟ 1


پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان