امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

در چشمهای میشی تـــو گرگ می دود / مژگان عباسلو

#1
من را نگاه می کنی امــــا چــه سرسری
جوری که ممکن است به زنهای دیگری…
باتوم به دست! اینکه کتک می زنی منم !
همبازی خجـــــالتی و کوچکت ، پری!
دمپایی ام همیشه مگر تـا بـه تــا نبود ؟
حالا مرا دوباره به خاطر می آوری ؟
ما سالهاست بی خبر از هـم گذشته ایم
هریک بزرگ تر شده در چشم دیگری
شاید کـــــه آشنای یکی دیگر از شماست
آن نوجوان که با لگد از هوش می بری…
در چشمهای میشی تـــو گرگ می دود
یعنی گذشت دوره ی خواهر، برادری !
 
پاسخ
 سپاس شده توسط الهه 1379 ، mahru
آگهی
#2
عالی بود

سپاسیدم
عزیـزَمـ رَفـتـﮯ [ ? ]

لُـطـفـاً هَـمِـﮧ چـیـو بـا פֿـوבِتـــــ …
وَر בار بُـرو …
بَـعـבﮮ مـیـاב مـیـبـیـنِـﮧ
نـاراפَـتـ مـیـشِـﮧ [ ] ..


پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  نقد داستان هاي احسان عباسلو
  ▶دســـتــهــای تـــو◀
  اشعار مژگان عباسلو

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان