اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پسری در لباس فرشته(هنوزم همچین ادمایی هستن)

#1
رکسانا در فیسبوکش نوشته: تشکر می کنم از یک فرشته مهربون که مطمئنم کرد هنوزم انسانیت و جوانمردی بین مردم زنده هست و با قدرت نفس می کشه…

دیروز به یک مجلس عروسی در یک مسیر خارج از تهران دعوت بودیم و من مسئول رانندگی بودم. وسط اتوبان حقانی یک ماشین بوق زد و اشاره کرد چرخ عقب پنچره! پیاده شدم و دیدم درسته: ای داد بیداد! …حالا وسط اتوبان چی کار کنم؟!  

پدرم که سن و سالی ازش گذشته پیاده شد و آچار رو در آورد و منهم با زحمت لاستیک رو از عقب ماشین کشیدم پایین… اما هیچوقت تا حالا لاستیک عوض نکرده بودم… پدر گفت: خودم اینکارو می کنم… اما چند ثانیه بیشتر نکشید که از صورت عرق کرده و پاهای لرزونش فهمیدم که کار اون نیست.. توی دلم خودم رو لعنت می کردم که چرا هیچوقت این کارو یاد نگرفتم… به پدرم گفتم: بنشینید توی ماشین یواش یواش میریم تا دم تعمیرگاه…

همون لحظه که داشت خودشو آماده می کرد جواب مثبت بده یهو نفهمیدم یک پسر جوان با تی شرت ساده سفید و شلوار جین، مرتب و تمیز از کجا وسط اتوبان خودشو به ما رسوند و پرسید: پنچر کردید؟ گفتم بله! بدون معطلی آچار و لاستیک رو گرفت و گفت: اجازه بدید من درستش می کنم… اینقدر مودب بود که حتی توی صورت ما نگاه هم نمی کرد… با دقت کارشو انجام داد و وقتی خواستم لاستیک پنچرو خودم بذارم پشت ماشین گفت: خانم شما دست نزنید دستتون کثیف و سیاه میشه…


اصلا زبونم بند اومده بود! وقتی دونه های عرق رو روی پیشونیش دیدم بهش مستقیم نگاه کردم و گفتم: آقا نمیدونم با چه زبونی تشکر کنم!
او هم دوباره بی اونکه نگاه کنه گفت: اختیار دارید… وظیفمه!

وقتی آچارو تحویل داد دوید وسط اتوبان حتی نایستاد تا درست و حسابی ازش خداحافظی کنیم! فقط وقتی رسید روی جدول وسط اتوبان برگشت و یک لبخند قشنگ زد و بعدشم داد زد: برام دعا کنید و دست تکون داد و رفت.. می خواستم منم با صدای بلند یه چیزی بگم اما دیدم نمیشه… چون بغض راه گلوم رو بسته بود…

حالا فقط می خوام بگم: بعضی موقعها می خندیدم که می گفتن توی بهشت فرشته های مذکر هم وجود دارن! همیشه فرشته ها رو خانمهایی با موهای بلند و صورت سفید و معصوم تصور می کردم و فکر اینکه مردها چطوری می تونن این نقش رو داشته باشن منو از خنده روده بر می کرد!

حالا میدونم که واقعا میشه… حتی یک پسر با تی شرت سفید و شلوار جین ساده وسط بزرگراه… که هر جا که هست و هر کاری که می کنه امیدوارم همیشه خوشبخت باشه… به همه آرزوهای قشنگش برسه، تنش سلامت باشه و خدا همیشه درهای بسته رو به روش باز کنه…

- نتیجه گیری اخلاقی 1: خانوما! لاستیک عوض کردن رو یاد بگیرید!
- نتیجه گیری اخلاقی 2: لازم نیست با گفتن کلمات و نصیحت خوبی رو بهم یاد بدیم… خیلی ساده است: با هم مهربون باشیم با هر توانایی که داریم به هم مهربونی کنیم.. تمام!
پاسخ
 سپاس شده توسط Nazanin♥Xavi ، ♥ROSHANA♥ ، یاسی@_@ ، عاشق الکترونیک ، مهربان ترین دختر دنیا ، آمانیتاموسکاریا ، _PαяαиÐ_ ، فرزینf ، خخخخ ، sohrabe khaste ، Oℓ∂ Fяιєη∂ѕ ، gole_pazhmorde ، دختر شاعر ، Avril. ، هستی0611 ، neimar ، حقوقدان انجمن ، [χσℓσνєѕтєя] ، zolale qasemi ، موناجون خوشگل
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
پسری در لباس فرشته(هنوزم همچین ادمایی هستن) - Titiw - 02-09-2014، 11:24

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان لوگوی برندهای معروف لباس
  نگاهی به طراحی لباس فیلم کروئلا
  فاکتورهای لازم برای انتخاب اسم برند لباس
  لباس‌های بچگانه چه ویژگی هایی باید داشته باشند؟
  شما همچین آدمی رو تو زندگیتون دارین؟
  واقعا همچین زنایی پیدا میشن؟فاجعه است
  به سلامتی پسری که میگه..................!
  چرا پسرا اینقدر ضایع هستن؟!
  اقدام بسیار جالب پسری که عاشق یکی از همکلاسی‌هایش شده بود !!
  پسری 14 ساله با بدن 110 سآله !

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان