امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حسرت/فروغ فرخزاد

#1
از من رمیده یی و من ساده دل هنوز
بی مهری و جفای تو باور نمی کنم
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم
رفتی و با تو رفت مرا شادی و
امید
دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم
دیگر چگونه مستی یک بوسه ترا
دراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم
یاد آر آن زن ‚ آن زن دیوانه را که خفت
یک شب بروی سینه تو مست عشق و ناز
لرزید بر لبان عطش کرده اش هوس
خندید در نگاه گریزنده اش نیاز
لبهای تشنه اش به لبت داغ بوسه
زد
افسانه های شوق ترا گفت با نگاه
پیچید همچو شاخه پیچک به پیکرت
آن بازوان سوخته در باغ زرد ماه
هر قصه ایی که ز عشق خواندی
به گوش او در دل سپرد و هیچ ز خاطره نبرده است
دردا دگر چه مانده از آن شب ‚ شب شگفت
آن شاخه خشک گشته و آن باغ مرده است
با آنکه رفته یی
و مرا برده یی ز یاد
می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت
ای مرد ای فریب مجسم بیا که باز
بر سینه پر آتش خود می فشارمت
..
پاسخ
 سپاس شده توسط "تنها"
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  شعر نماز از فروغ فرخزاد
  احمد شاملو | فروغ فرخزاد
  پادکست! (فروغ-شاملو-حسین پناهی و...)
  یادداشت حمید فروغ بر رمان یک نفر که عضو پینک فلوید نبود
Big Grin گفت‌وگوی دانشجویی درباره آثار فروغ فرخزاد در شبکه سه
  شعر زیبای فروغ فرخزاد درباره ی خدا *حتما بیا*
  نگاهی به شعر و اندیشه فروغ فرخزاد و امیلی دیکنسون
  ردپای کودکی در اشعار پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد
  فروغ فرخزاد و فمینیست
  شعر از یاد رفته از فروغ فرخزاد

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان