امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مرگ و نتیجه سختی زندگی دنیایی

#1
از آنجا که مرام زندگی والاتر از آن است که بتوان طالع یا سعادت و بدبختی را بدان اطلاق نمود ۱ ، از این رو یک قسم انقلابات و تحریکات مخصوصی در مقاصد و تصورات نهایی ما احداث می گردد . گیتی در حقیقت جولانگاهی است که روح در عرصه آن جد و جهد نموده و می کوشد که به ارتقا و بلندی سوق یابد و حصول بدین مراتب ، جز از راه مجاهدت ، کار ، فداکاری و زحمت و رنج ، به طریق دیگری برای هیچ کس میسر نمی گردد .

رنج و تعب ، خواه جسمانی باشد ، خواه اخلاقی ، یکی از عوامل لازمه تکامل و وظیفه قوی و نیرومندی برای ترقی و پیشرفت محسوب می شود ۲ . همانا به واسطه رنج و محنت است که می توانیم خود را بهتر بشناسیم و بر هوی و هوس های نفسانی خویش تسلط یافته و بیشتر حب خیرخواهی و محبت نسبت به دیگران را در خود ایجاد نمائیم .

آن چیزی را که موجود در طی زندگی خود مجبور است جستجو نموده و آن را دریابد تواما علم و محبت است .

هر قدر انسان بیشتر بر دانش و فضیلت خود بیفزاید ، عشق و محبت او زیادتر گشته و در نتیجه بیشتر ترقی و پیشرفت می کند .

رنج و تعب ، تنها وسیله ای است که ما را به اسبابی که باعث آن رنج و تعب شده است آگاه می کند ، تا آن که بالاخره آن اسباب را مقهور خود کرده و دیگر بکار نبریم . خلاصه رنج و تعب ، در واقع نوعی محبت بسیار شدید نسبت به اشخاصی که مورد رنج و تعب واقع می شوند ، احداث می نماید .

درد و رنج ، یعنی وسیله یا اسباب تزکیه و تصفیه نفس ، مدرسه ای است که انسان در آن درس بردباری و حوصله ، استقامت ، پاکدامنی ، توکل و تمام مزایای اخلاقی و تکالیف صعب و دشوار را آموخته و تحصیل می کند .

درد و رنج به مثابه کوره ملتهب و پر آتشی است که حس خودخواهی و تکبر و نخوت در آن به کلی ذوب گشته و از بین می رود .

گاهی اتفاق می افتد که اشخاص رنج دیده ، در موقعیت های تاریک و تنگی گرفتار گشته و در این هنگام ، خود داری ، از آن ها سلب شده ، خدا را منکر و به دنیا ناسزا داده و می گویند :

عدالتی در کار نیست !
ولی بعد از آن که مصائب و بلایای وارده از آن ها دور گشت ، اشخاص مزبور خود را مورد آزمایش قرار می دهند ، می بینند که آن مصائب گرچه ظاهرا به نظر آن ها منافی با عدالت بوده است ، ولی باطنا به خیر و صلاح ایشان تمام شده و از اینجاست که می فهمند تنها چیزی که باعث ارتقا و حصول بدین مقامات عالی تر و بهتر شده ، همین مصائب و بلایا بوده ۳ و در این حال حس خیرخواهی ، شفقت و رحمت به بیچارگان بیشتر در نظر آن ها جلوه نموده و دستگیری از واماندگان ، بیشتر و بهتر به جهت ایشان میسر می گردد .

زحمت و رنج ، منش و طرز سلوک اشخاص را جلا می دهد . احساسات و عواطف قلبی خشن را تلطیف و بی غل و غش نموده و اشخاص متکبر و خودخواه را متواضع می سازد .

رنج و تعب به منزله حجار یا مجسمه ساز ماهری است که روح ما را حجاری نموده و بهترین ترکیب و کامل ترین تناسب و ظرافت و زیبائی را به او اهدا می نماید .

بلی ، تنها همین رنج و تعب است که یک نوع جنبش و حرکت مخصوصی به وجود ما داده ، از پیرایه های دنیوی و علاقه مندهای مهمل منصرف ساخته و در عوض یک نوع استعداد در ما تولید کند که چیزهایی را که حقیقتا عالی و زیباست احساس نمائیم .

در اثر این گونه تعلیمات ، ترس و دهشت مرگ در احدی راه نخواهد یافت ، زیرا مردن هیچ نیست غیر از یک تغییر شکل و تجدید حیاتی که حتما برای موجود لازم و واجب است و در حقیقت هیچ ذی روحی در عالم نمی میرد و مرگ فقط یک کیفیت ظاهری است و تنها چیزی که در موقع مرگ از بین رفته و تغییر می کند ، ترکیب خارجی این بدن جسمانی است .

ولی عامل مهم حیات ، روح ، عبارت از وحدتی است که به هیچ وجه تغییر نکرده و همیشه باقی است . این روح با جسم سیاله ای که همیشه با او همراه است ، پس از آن که از این بدن مادی مفارقت کرد و تمام کمالات و قوای اخلاقی و عقلانی را که عبارت از انوار ، آمال ، تقوی ها ، قدرت ها و غیره باشد که روح آن ها را در طی زندگی های دنیوی کسب نموده و به دست آورده است ، با خود به عالم دیگر می برد .

خلاصه تنها ثروت و توشه ای که به درد ما خورده و می توانیم آن را به عوالم دیگر منتقل نموده و همراه خود ببریم و از پرتو آن در زندگی آتیه استفاده نمائیم ، همین سرمایه های اخلاقی و عقلانی می باشند .

هنگامی که خورشید زندگانی غروب کرد و وقت موت فرا رسید ، یعنی وقتی که هستی ما مانند صفحات دفتری ورق زده شد و صفحه جدید و سفید دیگری پیش آمد ، در آن موقع است که شخص عاقل ، نامه اعمال گذشته خود را پیش کشیده و با کمال دقت ، مشغول مطالعه و مرور آن ها می شود ۴. چه خوشبخت و با سعادت است کسی که در این ساعت ، خویشتن را مخاطب ساخته و به خود می گوید :

ایام و روزگار دنیایی من با حسن وجه ، گذشته و انجام گرفته است ! ۵

سعادت مند و فرخنده ، شخصی است که سر طاعت و تسلیم را فرود آورده و با کمال شهامت و شجاعت ، رنج و تعب جسمانی را متحمل گشته است ! زیرا این زحمات و مشقات گرچه در این زندگی دنیایی ، روح را فوق العاده شکنجه داده و در حقیقت او را فرسوده نموده است ، ولی در عوض ، خارج از این عالم جسمانی ، یعنی در عالم روحی ، تمام این زحمات و آلام دور ریخته شده و با هر گونه مرارت و تلخی که روح تا به حال با آن سروکار داشت ، دیگر به هیچ وجه با آن ها تماس و اصطکاکی ندارد و موقعی که شخص عاقل ، این زندگی پرمشقت را به خاطر آورده و از فکر خود می گذراند ، در حقیقت این زحمات و مشقات طولانی را تقدیس می گوید ، و در صورتی که وجدان و قلب او کاملا آرام باشد ، در آن وقت با نوعی صفای ضمیر و بدو ن هیچ گونه وحشت و اضطرابی ، می بیند که موقع رحلت فرا رسیده و وقت آن شده است که این عالم جسمانی را ترک گفته ، به عالم روحی داخل شود .

آیا هرگز پروانه قشنگ طلایی را که با بال های رنگارنگ و الوان خود در هوا پرواز می کند ، مشاهده کرده اید ؟ این پروانه قشنگ در بدو امر ، یعنی هنگامی که در حالت کرمی در غلاف پیله زشت و بی ترکیب خود می زیست ، چندان مورد توجه نبوده و بلکه منفور همه واقع می شده است . اما ملاحظه می کنید همین کرمی که ابتدا با آن وضع کثیف در سطح زمین می خزید ، حال چگونه آزادانه و بدون هیچ بند و مانعی در این جو روشن و تابان پرواز نموده و از گلی به گل دیگر خرامیده و از عطر آن گل ها محظوظ و مکیف می گردد .

کیفیت مرگ نیز با وضعیت این پروانه بی شباهت نیست . انسان نیز ابتدا مانند همین کرم پیله است ، و علت استحاله و تغییر شکل او همانا به واسطه مردن است ، این جسد انسانی یا لباس گوشتی که در حقیقت یک غلاف پست و مسکینی بیش نیست ، به حکم ضرورت بایستی حتما به همان کارخانه طبیعت عودت نماید ! ولی روح ، پس از آن که عملیات خود را انجام داد ، به یک زندگانی بالاتری سوق می یابد .

بنابراین ، مفارقت روح از این بدن جسمانی مادی ، یک استخلاص و رجعتی است به وطن اصلی و حقیقی او ۶ .

مرگ بزرگترین کاشف اسرار است ، گاهی اتفاق می افتد که انسان به مصائبی گرفتار آمده و فوق العاده جا را بر خود تنگ و تار می بیند ، در همین هنگام است که خودداری از ما سلب گشته و هر یک خود را مخاطب ساخته می گوید :

چرا من بدین دنیا ی سراسر محنت قدم گذاردم ؟ که ناگهان ، صدایی از درون به ما چنین می گوید :

ای موجود رنجور ، درد و محنت را متحمل شو تا آن که بلند مرتبه و پاک و تصفیه شوی ! بدان که کوکب اقبال تو بلند است و این سرای ناپایدار ، مدفن و ماوی ابدی تو نخواهد بود . بلکه آن عوالمی که در ورای این جهان مادی درخشان و فروزانند ، مسکن و منزلگاه آتیه تو به شمار می روند که قبلا خداوند آن ها را برای تو و مخصوص تو به رسم ارث آماده و مهیا ساخته است .

تو تا ابد ساکن این جهان هستی و بایستی که در آن سکونت اختیار کنی ، و الان نیز خود بی خبری که برای ارتقا و پیشرفت خویشتن ، مشغول فراهم کردن توشه مسافرت و انجام کار می باشی ۷ .

آری ، عجب سر ( راز ) ی است این سر الهی ! در حقیقت این سر سزاوار پرستش و ستایش است !
پاسخ
 سپاس شده توسط ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛
آگهی
#2
اینقد حرف مرگ و زدی فک میکنم میخوام بمیرمAngelAngelAngelAngel
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  فرقان و داعش نتیجه خودپرستی در لباس دین است
  نگاهی اجمالی به زندگی ثامن الائمه
Star __کتابی جنجالی درباره واپسین روزهای زندگی پیامبر اسلام
  زندگی نامه مختصری از حضرت خدیجه (س)
  اجمالی از زندگی ثامن الائمه،امام رضا،(ع)
  نگاهی به شیوه زندگی و سلوک دینی امام رضا (ع)
  اگر در زندگی کم آوردید این ذکر را صدبار بگویید
  تأثیرات گناه در زندگی را بشناسیم !
  سبک زندگی پیامبر؛ آراستن خویش!
  تعریف ادیان ابراهیمی (واقعا تعریف سختی داره هر کسی نمی فهمه)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان