امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آیا اثرات عملیات خلیج خوک ها پایان پذیرفته؟

#1
جنگی که سرنوشت جان اف. کندی را تغییر داد
آیا اثرات عملیات خلیج خوک ها پایان پذیرفته؟ 1          آیا اثرات عملیات خلیج خوک ها پایان پذیرفته؟ 1

یکی ار مواردی که برای سیاست داخلی و خارجی  آمریکای دهه های 50، 60 و 70 و حتی بخش اعظمی از دهه80 اهمیت حیاتی داشت هیولای کمونیسم و انتشار آن بود. واقعیت آن است که ترس هم داشت. آمریکایی که بعد از جنگ جهانی دوم قدرت فزآینده ای در عرصه جهانی کسب کرده بود و تبدیل به جامعه ای آرمانی شده بود اگرچه بسیار قدرتمند بود ولی هنگامی که پای کمونیست ها و آرمان های سوسیالیستی به میان می آمد به گونه ای رفتاری متضاد در تقابل با سایر فکت های سیاسی و فرهنگی اش از خود نشان می داد. این مسئله زمانی نمود بیشتری یافت که حضورکمونیست را درست در همسایگی اش احساس می کرد. کوبا کشوری که پیش از به حکومت رسیدن چپ ها برای آمریکا در شرایطی عادی به سر می برد و کمتر خطری را متوجه این کشور می کرد با روی کار آمدن فیدل کاسترو این سیاتمدار جوان و مبارز پیشه، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار شد. در 1959 میلادی به دنبال پیروزی چپگرا ها به رهبری فیدل کاسترو در کوبا فصل تازه ای از مناسبات دیپلماسی بر سیاست جهانی آمریکا سایه افکند. رهبری که تمایل بسیار زیادی به آموزه های کمونیسم بین المللی و بالاخص اتحاد جماهیر شوروی داشت به یک باره فصل نوینی در پیشبرد اهداف سیاسی و اجتماعی کشورش به کار بست. بسیج همگانی شعار کلی اش بود. سعی کرد یک همسانی و همبستگی عمومی در اجتماع بزرگ کوبا به وجود آورد. با الهام از طرح های به اجرا در آمده در شوروی سابق (برای مثال سوخوز (اصلاحات فرهنگی) و کالخوز (اصلاحات اجتماعی و کشاورزی) ) کشور کوبا وارد عرصه ای جدیدی شده بود و روز به روز قدرتش افزون می شد و چشم اندازی مطلوب می شد در آینده اش پیش بینی کرد. یاران و مبارزان جان برکف سوسیالیسم فیدلی اکنون وارد عرصه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شده بودند و به صورت متمرکز در ایده و آمال ها و پراکنده در وضعیت اجرایی، در همه جای کشور حضور داشتند تا بتوانند کوبایی نوین را پایه ریزی کنند. به راستی قدرت اجتماعی، اقتصادی، کشاورزی و صنعتی در کوبای امروز مرهون ساختارمندی همین تشکل ها است. در عرصه سیاست بین الملل آشکار بود که اتکای کاسترو به اتحاد جماهیر شوروی است. بروز آشکار این واقعیت و هم پیمانی کوبا با شوروی به عنوان یک دلیل بزرگ کافی بود تا مقامات تآثیرگذار پشت و پس پرده سیاست آمریکا نگران شرایط موجود باشند. این نگرانی در آن مقطع زمانی به وضوح در رفتار و گفتار سیاستمداران آمریکایی به چشم می خورد. از ژنرال آیزنهاور گرفته تا جان اف. کندی و پس از وی لیندن بی جانسون تا زمان ملاقات رونالد ریگان و میخاییل گورباچف و سپس تر تا انحلال رسمی اتحاد جماهیر شوروی، این ترس همیشه بر فضای دیپلماسی بین المللی و حتی داخلی ایالات متحده سایه افکنده بود.
برای مثال جان. اف.کندی سناتور جوانی که از ایالت ماساچوست پس از نیکسون  به عنوان سی و پنجمین رییس جمهور ایالات متحده انتخاب شد درست چند ساعت قبل از ترورش توسط لی هاروی اسوالد ( آمریکایی ها اُزوالد هم تلفظ می کنند) در ضیافتی که در شهر نورث ورث ایالت تگزاس برای وی برپا کرده بودند بیان کرد که:
"...... جهان بسیار نا امن و خطرناک شده است. همانطور که در گذشته نیز گفته بودم طی 3سال گذشته در 3 موضوع ایالات متحده در آستانه یک رویارویی تمام عیار قرار گرفته است که هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند که مسایلی از این دست دوباره و کی اتفاق می افتد. .............. بدون ایالات متحده، ویتنام جنوبی در یک شب سقوط می کرد. بدون فرض ایالات متحده ناتو تشکیل نمی شد و اروپا به مرور سیاست بی طرفی را در پیش می گرفت. بدون تلاش ایالات متحده و هم پیمان هایش مدت ها پیش کمونیست ها می توانستند به داخل آمریکای جنوبی رخنه کنند. .................. طی 18سال و در دوره 3دولت پیشین ایالات متحده بیش از آنچه که سهم اش بوده متحمل هزینه شده است. تصور نمی کنم با این وجود ما خسته یا درمانده شده باشیم. ............. توان کمونیست ها هنوز زیاد است. اما موازنه قوا هنوز به نفع آزادی است. ما هنوز سنگ بنای ستون آزادی هستیم و بنده فکر می کنم وظیفه خود را مانند گذشته انجام داده و خواهیم داد."
این سخنرانی و بالاخص همین بخش هایی را که از آن ترجمه کرده ام در روز 22نوامبر 1963 ایراد شده است.  چنان ترسی از نفوذ کمونیست در دل سیاستمداران آمریکایی وجود دارد که در همین بخش از سخنرانی جان اف کندی دو بار اشاره مستقیم به کمونیسم و کمونیست ها شده است. درست دو سال بعد از حمله نافرجام ایالات متحده به کوبا برای سرنگونی حکومت فیدل کاسترو. عملیاتی که در تاریخ سیاست بین الملل به عملیات خلیج خوک ها  شهرت یافت. اما عملیات خلیج خوک ها چه بود؟ بخشی از تاریخ معاصر ایالات متحده که هنوز ابعاد بسیاری از آن برای جهانیان رخ نمایان نکرده است.
ترس از اقدامات بین المللی دولت جدید کوبا، دو سال پیش از پایان دوره ریاست جمهوری ژنرال آیزنهاور در مجامع سری دست اندرکاران اداره ایالات متحده شدت گرفت. ترسی که می بایست عاقلانه و عالمانه برای آن راه حلی پیدا می شد تا 1- آمریکا را دچاز هزینه های ملی بسیار زیاد نکند و اعتبار سیاستمداران را در اذهان عمومی جامعه آمریکایی کم نکند. 2- به چهره ای که ایالات متحده به عنوان ابرقدرت داشت در جهان آن روز کسب می کرد (یعنی جامعه بین الملل) لطمه ای وارد نکند. پس می بایست همه چیز حساب شده و کاملاً دقیق پیش می رفت. یک سال و اندی قبل از روی کار آمدن کندی و در دوره آیزنهاور سنگ بنای رویارویی با کوبایی که با رهبری کاسترو داشت قدرتمند تر از گذشته می شد و از سوی دیگر تشعشعات بین المللی سوسیالیسم شوروی را به راحتی در خود هضم و اجرا می کرد، چیده شد. به همان دلیل دومی که پیشتر بر شمردم مشاوران سیاسی آیزنهاور صلاح بر آن دانستند که اگر قرار بر آن باشد تا دولت کوبا سرنگون شود، ایالات متحده در صف اول جنگ نباشد تا وجهه این کشور که شعار آزادی خواهی و عدالت که یکی از محورهای اصلی و سمبل های سیاست خارجی اش بود دچار خدشه نشود.
دیوید هیمن وقایه نگار برجسته آمریکایی که اتفاقاً یکی از برجسته ترین بیوگرافی نویس های جان اف. کندی است در مصاحبه ای که در سال 18 آگوست 1987 با شبکه cbs انجام داد در پاسخ به سئوال مجری برنامه که از او پرسید: "آیا تصور نمی کنید عملیات خلیج خوک ها بیش از هر اتفاق دیگری بر زندگی سیاسی کوتاه جان اف.کندی سایه انداخته بود؟، می گوید: مرام آزادی خواهانه کندی و تأمل بیش از حدش بیش از انجام هر فعل سیاسی حتی اجازه نداد تا او در خصوص امتناع از انجام این عملیات سرباز زند. اهرم های قدرت سیاست ایالات متحده از او خواستند تا در این برنامه ریزی دنباله روی راه ژنرال آیزنهاور باشد و همین طور هم شد. اما تصور می کنم هنگام شکست نیروهایی که توسط سازمان سیا و پنتاگون ماه ها تعلیمات نظامی و چریکی سختی دیده بودند، این خود کندی و سیاست دولت تحت امرش بود که عملیات توقف جنگ را صادر کند و نیز در برابر چشم های مرد ایالات متحده ظاهر شود و رسما مسئولیت این حادثه را بر عهده بگیرد و عذر خواهی کند. به نظرم و آن طور که در تاریخ معاصر آمریکا و زندگی کندی تحقیق و تفحص کرده ام. کندی تنها رییس جمهور آمریکا در این قرن (منظورش قرن بیستم بوده است) است که وقتی اعتراف به انجام کار اشتباهی کرد محبوبیتش در اذهان عمومی آمریکایی ها چند برابر شد."
     هملیات خلیج خوک ها با راهبری و فرماندهی زبده ترین افسران آمریکایی و نيروهاى طرفدار رهبر قبلى كوبا یعنی باتيستا انجام شد. پس از روی کار آمدن کاسترو تعداد قابل توجهی  از طرفداران این رییس جمهور زندانی و اعدام شدند و با بروز شرایط خاص بسیاری از آنها از کوبا گریختند و چون مرز آبی میان کوبا و آمریکا دارای شرایط مناسبتری نسبت با سایر کشورهای آمریکایی بود و از سوی دیگر آمریکا امن تر از سایر کشور ها در برابر تشعشعات ایده های کمونیستی به نظر می رسید می توانست مأمن مناسبی برای این سرخورده های سیاسی و اجتماعی باشد. سرخورده هایی که اتفاقاً می توانستند بهترین نیرو برای حمله به کوبا باشند و نیز بتوانند نقابی مناسب بر چهره و وجهه بین المللی ایالات متحده نیز باشند. از اینن روی پس گذشت یک سال و اندی  عوامل سازمان سیا حمله اى به سواحل كوبا را ترتيب دادند.
اين نيروها حدود ۶ الی7ماه در کشور گواتمالا آموزش جنگ هاى چريكى نامنظم ديده بودند. در ۱۱ آوريل ۱۹۶۱ بالغ بر ۵ هزار نفر مى شدند (در بعضی از گزارش های موجود تا 6 هزار نفر هم عنوان شده است) به همراه چند کشتی مجهز نظامی به مبادی تعیین شده رسیدند و از راه زمین و هوا وارد جنگی تمام عیار با دولت فیدل کاسترو شدند.
نه تنها شخص فیدل کاسترو تصور چنین تحرکاتی را نمی کرد، بلکه جامعه جهانی نیز برای مدت کوتاهی در بهتی عمیق فرو رفت. کاسترو نیروهای جهادی خود را که پیش تر عنوان شد به اقص نقاط کشور کوبا فرستاده بود را تونست ظرف مدت کوتاهی در منطقه نزدیک به خلیج خوک ها گردهم درآورده و سازماندهی کند تا بتواند در برابر نیروهای متهاجم صف آرایی کند. یک روز بعد از آغاز حمله مهاجمان با مقاومت هاى سازمان يافته نیروهای جهادی و نظامی دولت کاسترو در شریان ها و گلوگاه های اصلى مواجه شدند. شدت نبرد در روزهاى پس از حمله شدت زیاد تری به خود گرفت و کوبایی ها که توانسته بودند مقداری بر عملیات تمرکز بیشتری پیدا کنند با تجهیز سامانه جنگی هوایی خود شرایط را طوری به نفع خود رقم زدند تا جنگی که قرار بود ظرف مدت کوتاهی نتیجه اش تسخیر کامل کشور کوبا و سرنگونی رژیم سوسیالیستی کاسترو باشد، از همان سواحل خلیج خوک ها پا فراتر نگذارد.
6 روز پس از شروع عملیات و برتری نسبی نیروهای تحت امر کاسترو دولت کندی که احساس می کرد یک فضاحت تمام عیار در راه است، هواپيماهاى پیشرفته خود را وارد این جنگ کرد. اما درست در ساعات اولیه این حمله هوایی با سقوط چند فروند از این هواپیماهای جنگی، کم کم برای دولت ایالات متحده ثابت شد که خلیج خوک ها مسلخی برای نیروهای نظامی اش خواهد بود و می بایست گزینه ای دیگر را مورد بررسی قرار دهد. اگر چه گرینه بعدی تشدید عملیات نظامی بر علیه کوبا آن هم از راه دریا بود، اما موضع کشور متحد و طرفدار کوبا یعنی اتحاد جماهیر شوری که با آمریکا در حال جنگ های اطلاعاتی و جاسوسی شدید در کشورهای اروپایی و آسیایی بود توانست تعیین کننده سرنوشت این عملیات نظامی باشد. نیکلای خروشچف به عنوان رهبر اتحاد جماهیر شوروی در برابر دوربین و میکروفن های رسانه های خبری داخلی و خارجی حاضر شد و عنوان کرد: "خودش، کشورش و حزب کمونیسم با هر اقدام مستقيم نظامى آمريكا عليه كوبا به شدت مخالف است و در صورت نیاز طرفداری و حمایت کاملی از حکومت کوبا در برابر حمله مخالفان دولت کاسترو و کشوری که از آنها حمایت می کند خواهد کرد."
ساعاتی چند از بامداد روز 17 آوریل نگذشته بود که جنگ به نفع دولت کوبا پایان گرفت. مخالفان دولت کاسترو با تلفات سنگینی دست به عقب نشینی و بازگشت به مرزهای آبی کشور ایالات متحده زدند و خلیج خوک ها کمابیش آرام گرفت. این جنگ چند روزه اگر چه بسیار کوتاه بود اما سرنوشت دولت کندی را به کلی به زیر سایه خود کشاند. کندی دستور توقف این حمله را صادر کرد و همانطور که پیش تر از زبان دیوید هیمن بیان کردم مسئولیت حمله نافرجام را پذیرفت و از مردم ایالات متحده عذر خواهی رسمی کرد.
حتی ساعاتی بعد از دستگیری لی هاروی اسوالد، به عنوان ضارب جان اف. کندی هنگامی که رییس پلیس شهر دالاس در برابر رسانه های خبری ظاهر شد و عنوان کرد ضارب، رییس یا یکی از اعضای اصلی "کمیته عدالت برای کوبا" است، باز افکار عمومی نه تنها آمریکایی ها بلکه جهانیان را به دو سال قبل بازگرداند و نشان داد که هنوز آثار حمایت از نیروهای مخالف دولت کاسترو  و حمله ایالات متحده به کوبا، همچنان بر سیاست، عملکرد و حتی امنیت عمومی این کشور و حتی حکومت سیاسی آمریکا سنگینی می کند.
از سوی دیگر وضع برای کوبایی که کاسترو رهبر آن بود به کلی عوض شد. کوبایی که سمبلی برای مبارزات ضد امپریالیستی شد و توانست نقش بسیار مهم و حیاتی در میان کشورهای سوسیالیستی جهان بازی کند. جنبش هایی چپ گرایانه که بعد ها در کشورهای نيكاراگوئه، شيلى و السالوادور شکل گرفت بی شک همگی متأثر از آموزه های سوسیالیستی کوبایی بودند.
اما امری که بیش از همه چیز در این میان رخ می نمایاند، پاسخ به این پرسش است که با وجود این فاصله آبی کم میان ایالات متحده آمریکا و کوبا، چرا دیگر آمریکایی ها به خود اجازه ندادند تا کار کاسترو را یکسره کنند؟ چرا حتی کوبا با از دست دادن بزرگترین متحدش یعنی اتحاد جماهیر شوروی پس از فرآیند تجزیه و انحلال، تا به امروز که خود را همچنان سوسیالیستی نگاه داشته است، خود را همچنان در برابر آمریکا قد علم کرده می بیند؟ آیا تأثیر عملیات نافرجام خلیج خوک ها بود یا چیز دیگری؟ شاید گذشت زمان پاسخش را به مرورعرضه کند.
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  تا بوده دریایی که در شمال ایران است "کاسپین" و جنوب "خلیج فارس"ناميده ميشوند
  خریدهای پایان سال

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان