امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

7 رمان برتر به اتنخاب روزنامه گاردین

#1
1) خیر! به شما بگویم که اگر اینجا جلوی من تایید نکنید که جنگ در پیش است و همچنان در پی آن باشید که رسوایی های این دجال را لاپوشانی کنید، دیگر نه من، نه شما!



این شروع رمان حجیم «جنگ و صلح» است که نیازی به معرفی ندارد و نویسنده اش «تولستوی» نیز ایضا...


2) به من بگویید اسماعیل. سال ها پیش، از آنجایی که آهی در بساط نبود و دلخوشی خاصی هم روی زمین نداشتم، فکر کردم بهتر است سوار کشتی بشوم و بروم آن قسمت جهان را که آب گرفته تماشا کنم.



این شروع خیره کننده، متعلق است به رمان «موبی دیک» اثر «هرمان ملویل». جالب است بدانید »ملویل» سه کتاب بیشتر ننوشت که هیچ کدام به پای «موبی دیک» نرسید. خودش هم این نکته را فهمید و بعدها دست از نوشتن کشید و تا پایان عمر چیزی ننوشت!


3) تو از من چیزی نمی دانی، مگر اینکه کتابی به نام «ماجراهای تام سایر» را خوانده باشی اما این مهم نیست. آن کتاب به دست آقای مارک تواین نوشته شده و او اغلب حقیقت را می گوید.

«مارک تواین» نویسنده «هاکلبری فین»، در ابتدای این رمان هم اسم کتاب قبلی اش را می آورد و هم نام خودش را! دقت داشته باشید در روزگار نوشتن «هاکلبری فین»، این نوع ارجاع ها اصلا مد روز نبوده است و حتی فوق العاده تعجب برانگیز به حساب می آمده. این شروع، بعدها در ادبیات آمریکا و جهان ماندگار شد و همچنان یکی از مثال های روز داستانی است. در تاثیر «هاکلبری فین» همین بس که اگر نوشته نمی شد، «ناتور دشت»ی هم در کار نبود.


4) این یک حقیقت است که در جهان به اثبات رسیده؛ اینکه مردی با رفاه مالی مناسب، باید به دنبال یک همسر باشد.



خب! فارغ از اینکه چقدر این جمله را قبول داشته باشیم و با واقعیت های امروز متناسب باشد، این یکی از معروف ترین آغازهای داستانی جهان است. شروع رمانِ «غرور و تعصب» نوشته نویسنده شهیر انگلیسی، جِین آستین. او «غرور و تعصب» را در اوایل قرن نوزدهم نوشت و بعید است روزنامه و رسانه ای باشد که فهرستی از شاهکارهای دنیای ادبیات داستانی را منتشر کرده باشد و نامی از «غرور و تعصب» نبرده باشد. ضمن اینکه با اقتباس از «غرور و تعصب» تاکنون چندین فیلم سینمایی نیز تهیه و کارگردانی شده است.


5) یک روز صبح، گرگورزامزا از خوابی آشفته بیدار شد و فهمید که در تختخوابش به حشره ای عظیم تبدیل شده است.



شروع «مسخِ» کافکا، مثل تمام آثارش وحشتناک است. این وحشت، از دنیایی حاصل می شود که «کافکا» خودش هم از آن می ترسید. یعنی هیچ بعید نیست حینِ نوشتن داستان هایش، خودش هم از ترس عرق ریخته باشد و در گلو احساس خفگی کرده باشد. این جمله را مترجم انگلیسی آثار «کافکا» گفته بود.


6) اسکوئر ترلانی، دکتر لیوزی و بقیه این آقایان از من خواسته اند تمام جزئیات سفرمان به جزیره گنج را بنویسم؛ از اول تا آخر. خواسته اند هیچ چیز را از قلم نیندازم، به جز گنج های جزیره، چون هنوز هم در آن جزیره، گنج ها پنهان باقی مانده اند.



می دانم که اکثرتان «جزیره گنج» را نخوانده اید اما قطعا اقتباس های سینمایی آن را دیده اید. بنابراین می دانید از چه موضوعی صحبت می کنم؛ از «جزیره گنج» اثر «رابرت لوییس استیونسون». شروع رمان به گونه ای است که انگار همه چیز را لود می دهد، اما با وجود این افشاگری آشکار، باز هم دوست دارید پیش بروید و بیشتر بدانید.


7) قهرمان اصلی در این قسمت یک زن آلمانی 48 ساله است. قد او یک متر و 71 سانتی متر و وزنش حدود 68 کیلو و 800 گرم است. رنگ چشمانش هم چیزی بین آبی تند و سیاه.

جمله های بالا بیشتر شبیه پاسخ هایی است که در پرسشنامه اداره گذرنامه پر می کنید؛ دقیقا چیزی شبیه به شروع رمان «سیمای زنی در میان جمع» اثر «هاینریش بل» ...
پاسخ
 سپاس شده توسط لاراجون
آگهی
#2
قفثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققق
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان