امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستانی عاشقانه

#1
بلاخره بعد از سالها امروز به دیدنم اومد
با یه دسته گل خیلی قشنگ
دیگه از اون همه غرور خبری نبود
نه قلبش سنگی بود نه نگاهش بی تفاوت
لبریز بود از پشیمونی
میگفت خیلی دلتنگم شده
حتی ازم خواست به خاطر کارای گذشتش ببخشمش
ساعت ها باهام درد و دل کرد
اما من هیچ جوابی بهش ندادم...
بهم خیره شده بود...
با اون چشمای معصومش
با همون نگاهی که همیشه آرزوشو داشتم و ازم دریغ میکرد
چند باری اسممو صدا کرد
اما بازم جوابشو ندادم...
انگار اصلا باورش نمیشد منو تو این وضعیت بینه
وای...وای که چقدر اشک ریختو ناله کرد...
دلم میخواست اشکاشو از صورتش پاک کنم.
دستاشو توی دستم بگیرم
سرشو روی شونه هام بذارمو دلداریش بدم
ولی افسوسء افسوس که نتونستم...
اون رفتء رفتو من با ناباوری رفتم پیش و تماشا کردم
رفت اما سنگ قبر من از عشقش خیس خیس شده بود...
پاسخ
 سپاس شده توسط golii ، Armina ، glembert girl ، سودی ، *Armila* ، キム尺刀ム乙
آگهی
#2
تنها داستانی که واقعا خوشم اومد ..
داستانی عاشقانه 1
پاسخ
#3
فقط همین کارو میتونم بکنcryingcryingcrying
محو شد در جنگل انبوه تاریکی
چون رگ نوری طنین آشنای من
قطره اشکی هم نیفشاند آسمان تار
از نگاه خسته ابری به پای من

#فروغ_فرخزاد
پاسخ
#4
چه غمگین crying
ممنونم
داستانی عاشقانه 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م
  یه رمان عاشقانه ..... به قلم خودم ...
  رمان بادیگارد(طنز.پلیسی.عاشقانه.)عکسشم گذاشتم!!!!!
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام
  رمان سال های تنهایی (فوق عاشقانه) به قلم: خودم
  رمان خیلی غمگین و عاشقانه اکسو ( زخم عاشقی) .حتما بخون :(

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان