خنده دار ترین اتفاقی ک دیدین یا براتون افتاده

[_ƬӇЄ Ɗ▲ƦƘ_]

خنده دار ترین اتفاقی ک دیدین یا براتون افتاده رو اینجا بنویسید بخندیم همه.

خودم خنده دار ترین اتفاقی ک دیدمیکم دلخراش بود.رفتم لب پنجره ی موتوری با کلی سرعت قارررررررت رف تو دیوار روبرو خونمون.تا دو ساعت پخ زمین داش داد میزد ب اقام نگین موتورشو برداشتم حواسش ب پاش نبود ک خورد شده.اخرم با کارتک جمعش کردن.ولی صحنه ای ک خورد تو دیوار عالی بود.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خنده دار ترین اتفاقی ک برا خودم افتادم سر این بود ک معلم داش تو صورتم داد میزن منم ی عطسه غلییییظ برا اولینو اخرین بار زدم اونم تو فیسش.اخرشم گفتم صبر اومد

سپاس و نظر

نوبت شماس

[آیلی جوون]

داشتیم تو سالن راه می رفتیم دوستمو هلش دادم تو کلاسه..
معلمه مرد بود جلوش پخش شد معلمه دستشو گرفت بلندش کرد ..
تا حالا تو عمرم انقد از دوستام کتک نخورده بودم
منم از خنده گلاب به روتون شلوارمو..........

["تنها"]

کارگاهمونو داشتن شوفاژ کشی می کردن رفتیم تونماز خونه گوشه نماز خونه مون شده بود اتاق پرو دوستم رفت تو اتاق پرو خوابید
من بادوستام یه نخ ضخیم به بنری که جلو اتاق پرو بود بستیم  یه دفع از دور کشیدیمش جلو 
بیچاره دوستمون یهو از جاش پرید معلمم همین جوری نگاش می کرد
ما همه تانیم ساعت داشتیم می خندیدیم
اینجوری

[آیلی جوون]

کارگاهمونو داشتن شوفاژ کشی می کردن رفتیم تونماز خونه گوشه نماز خونه مون شده بود اتاق پرو دوستم رفت تو اتاق پرو خوابید
من بادوستام یه نخ ضخیم به بنری که جلو اتاق پرو بود بستیم  یه دفع از دور کشیدیمش جلو 
بیچاره دوستمون یهو از جاش پرید معلمم همین جوری نگاش می کرد
ما همه تانیم ساعت داشتیم می خندیدیم
اینجوری

نامرد حسابتو میرسم فقط بیام نیشابور
دهنمو باز نکن فضیه خَرَج رووووووو بگم هااااااا؟

["تنها"]

کارگاهمونو داشتن شوفاژ کشی می کردن رفتیم تونماز خونه گوشه نماز خونه مون شده بود اتاق پرو دوستم رفت تو اتاق پرو خوابید
من بادوستام یه نخ ضخیم به بنری که جلو اتاق پرو بود بستیم  یه دفع از دور کشیدیمش جلو 
بیچاره دوستمون یهو از جاش پرید معلمم همین جوری نگاش می کرد
ما همه تانیم ساعت داشتیم می خندیدیم
اینجوری

نامرد حسابتو میرسم فقط بیام نیشابور
دهنمو باز نکن فضیه خَرَج رووووووو بگم هااااااا؟

خب بگو:29dz:

[آیلی جوون]

کارگاهمونو داشتن شوفاژ کشی می کردن رفتیم تونماز خونه گوشه نماز خونه مون شده بود اتاق پرو دوستم رفت تو اتاق پرو خوابید
من بادوستام یه نخ ضخیم به بنری که جلو اتاق پرو بود بستیم  یه دفع از دور کشیدیمش جلو 
بیچاره دوستمون یهو از جاش پرید معلمم همین جوری نگاش می کرد
ما همه تانیم ساعت داشتیم می خندیدیم
اینجوری

نامرد حسابتو میرسم فقط بیام نیشابور
دهنمو باز نکن فضیه خَرَج رووووووو بگم هااااااا؟

خب بگو:29dz:

برا بچه ها خوبیت نداره گوشاشون باز میشه
منطقی باش

[PįŋK ĞįŘł]

یروز پنجشنبه ک فوق داشتیم...

کلاس تموم شدو رفتیم بیرون...

یهو ی یه زنه روانی اومد وسط میرقصید: )

ملتم که دورش جمع شده بودن و فیلم میگرفتن:/

یکیم رف وسط باهاش میرقصید...

ملت بیکار=))

[TARA*]

امروز کلاسمونو عوض کردیم معلم شیمی هر چقد گشت پیدامون نکرد 
آخه کلاس خالی زیاد داریم...عصبانی شد رفت


ما هم 5 تا پیتزا سفارش دادیم زنگ شیمی پیتزا خوردیم یه فیلمم گزاشتیم تو پروژکتور نگا کردیم

[mr.destiny]

این همین الآن برام اتفاق افتاد
تو حیات بودم
با داداش دو سالم
اون داشت گریه می کرد
یه دفعه رعد و برق زد
این بچه هم یه دفعه از ترس
میل شد سر جاش
بعد مثل جت پرید تو خونه

[melinda]

این اتفاق همین چند روز پیش افتاد.:
همسایمون یه پسر تقریبا هم سن من داره البته فک کنم یکی دوسال بزرگ تر...
منم با مامانم میخواستم برم بیرون. این هم داشت با دوستاش فوتبال بازی میکرد...
در هین دویدن بود که من از خونمون اومدم بیرون یهو این وسط بازی و دویدن ایستاد و گل خورد خخخخخخخخ بنده خدا منحرف شد.بعدش همه هم تیمیاش رفتن کتکش زدن.