امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حکایت تکان دهنده مرد گناهکار

#1
«ملا فتح‏اللَّه كاشانى» در تفسير منهج الصادقين، و «آيت اللَّه كلباسى» دركتاب انيس الليل نقل كرده ‏اند:
در زمان «مالك دينار» جوانى از زمره اهل معصيت و طغيان از دنيا رفت.

مردم به خاطر آلودگى او جنازه‏اش را تجهيز نكردند، بلكه در مكان پستى و محلّ پر از زباله‏ اى انداختند و رفتند.
شبانه در عالم رؤيا از جانب حق تعالى به مالك دينار گفتند: بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و كفن در گورستان صالحان و پاكان دفن كن. عرضه داشت: او از گروه فاسقان و بدكاران است، چگونه و با چه وسيله مقرّب درگاه احديّت شد؟

جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گريان گفت:
يا مَنْ لَهُ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَيْسَ لَهُ الدُّنيا وَ الآخرَةُ.
اى كه دنيا و آخرت از اوست، رحم كن به كسى كه نه دنيا دارد نه آخرت.
مالك،كدام دردمند به درگاه ما آمد كه دردش را درمان نكرديم؟ و كدام حاجتمند به پيشگاه ما ناليد كه حاجتش را برنياورديم؟» .
..
پاسخ
 سپاس شده توسط seied110
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  کتاب هایی از حقایق تکان دهنده سیاست و تاریخ
Smile حکایت‌های طنز الهی قمشه‌ای در «قندپهلو»
  حکایت پندآموز
  جستوجوی حکایت گل محمد ، قهرمان رمان کلیدر در مکان واقعی!
  کساني که پس از مرگ ،ادبيات دنيا را تکان دادند
  ✦❈✦راهی برای تو.. ✦❈✦متنای قشنگ و تکان دهنده درباره مرگ
  حکایت جذاب مرگ گربه
  حکایت خواندنی از کف دست مو نمی روید
  حکایت جالب ملانصرالدین و دانشمند
  حکایت ملا و شمع

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان