امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

فرهنگ شرم

#1
فرهنگ شرم 1

ر داستانی بر خاسته از تجربیات تلخ و شیرینی است که گفته های بسیار برای گفتن دارد. تجربیاتی که بعضا همچون زخم کهنه ای در زندگی می ماند و با فرد همسفر می گردد. شرم و حیا یکی از مظاهر فرهنگی جامعه ایرانی است که متاسفانه در بسیاری از موارد مورد سو استفاده قرار گرفته است. بگونه ای که زندگی را در بستری قرار می دهد که راه را بیش از پیش بر فرد دشوار می کند. فرهنگ شرم انعکاس صدای هزاران هزارجوانی است که در بی بست های خود درمانده اند.

گفته می شود که برای بسیاری زندگی در جایی دچار تغییر بنیادین می گردد که هویت و شخصیت فرد خدشه دار می گردد. در واقع باید گفت ما انسانها قربانی افکار، باورها و تصمیمات خود و دیگران هستیم. باورها و تصمیماتی که گاها بتوسط خود و یا دیگران بر ما تحمیل می گردند و همچون بار سنگینی آنرا در کوره راه زندگی با خود همراه کنیم.
●مرحمی برای زخم کهنه
تراژدی زندگی باعث شده که هویت ما مخدوش شود و زندگی تبدیل به واقعیتی دردناک گردد که بظاهر راهی برای فرار از ان نیست. در داستان زیبای پیدایش از کتاب پیدایش جمله بسیار عمیق عنوان شده که می گوید: انسان به شباهت خدا خلق شد. این واقعیت زیبا که بیانگر آزادی انسان، ارزش بالای اوست. متاسفانه در بسیاری از جوامع امروز دیدیه نمی شود. خصوصا در جامعه ایرانی که باورهای مذهبی و بنیادگرایی عرصه را هر چه بیشتر بر ایران و ایرانی تنگ نموده است. در نامه ای که از یکی از خوانندگان این مجله (بهار ایران) دریافت کردم مضمونی این چنین نوشته شده بود.
من یک جوان هستم که مدتی پیش تصمیم گرفتم تا از عیسی مسیح پیروی کنم. اما یک مشکل دارم که نمی توانم آنرا با دیگران در میان بگذارم ولی امیدوارم که شما بتوانید به من کمک کنید. مشکل من این است که می خواهم ازدواج کنم ولی از آنجا که از زمینه هم جنس بازی آمده ام هنوز در دنیای خود زندگی می کنم و ارزوها و غرایز من مرا بسوی دیگر سوق می دهد. مرا امدا کنید.
همچنین فردی دیگری می گوید:
رنج تنها یار و یاور من شده است. جدایی والدین، شکست های پیاپی شغلی، عاطفی و مسائل جانبی تنها یک راه را جلوی پای من می گذارد و ان خود کشی است. به جایی رسیده ام که برای پیدا کردن آرامش حاضر به پذیرش هر گونه مخاطره ای هستم. اما واقعا درمانده ام چه کنم؟
این داستانها حقیقت تلخ جامعه ماست که یقینا نمی توان آنرا انکار نمود و یا نادیده گرفت. اما سئوال اینجاست که چگونه می توان با این مشکلات روبرو شد و به آن پاسخش درخور داد بدون اینکه دیگران را محکوم کنیم؟ یقینا بودن گوش شنوا و دست گیرا به جهت کمک اولین و شاید بهترین کاری باشد که بتوان انجام داد. و پس از آن از طریق راههای ارتباطی برای شفا و درمان اقدام نمود و در سر فصل جدید قدم گذاشت.
●آرزوهای بزرگ
آرزوهای بزرگ هر کس آمال تیرهای دشمنان و یغماگرانی هستند که شکننده اعتماد به نفس شما هستند. اینان عادات، باورها و دوستانی هستند که در برابر شما می ایستند و همیشه شما را به پایین می کشند. تفاوتی نمی کند که شما چقدر در مسیر زندگی به پیش رفته اید و چه مراحلی را پشت سر گذارده اید. آنگاه که اجازه دهید تا دیگرانی که شما را نمی شناسند بر شما بر چسب بزنند شما به زیمن خواهید خورد. این داستان افراد عادی و مردان بزرگی است که رهبران مذهبی و سیاسی زمان خود بوده اند در این راه به زمین خورده اند. مردانی چون موسی که چهل سال را در بیابان سپری کرد در جائیکه می توانست چهل روزه برسد. داود پادشاه با خودکامگی های خود برای دست یازیدن به بت شبع همسر فرد دیگر به زمین خورد. ایلیا پیامبری پر قدرت که معجزات بی نطیر انجام می داد بخاطر ترس از همسر حاکم وقت به زیر درختی رفت و تقاضای مرگ خود را می کرد. امروز چه چیزی بازدارنده آرزوهای بزرگ شماست؟ شاید دشمن شما امروز عدم شناخت خود و خالقی باشد که می گوید مرا بخوان و تو را اجابت خواهم نمود و از چیزهای عظیم و مخفی که ندانسته ای مخبر خواهم شاخت. شاید شما بدنبال دوستی می گردید تا داستان های ناگفته خود را با او درمیان بگذارید و خود را خالی کنید. ما می توانیم با یکدیگر فرهنگ شرم و تابو های زندگی را بشکنیم و بلند کننده زانو های خم شده و دست های افتاده باشیم برای زندگی برتر.
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط eɴιɢмαтιc ، saeedrajabzade
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان