امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خاطره سری14

#1
نصفه دوران بچگیم به این گذشت که ثابت کنم که این خیسی شلوارم، آب ریخته. ولی هیچکس باور نمی کرد.

مثلا صبح از خواب بیدار میشدم
مامان: خیرندیده، باز خرابکاری کردی؟
من: ها یعنی چی، کی آّب ریخته اینجا؟
مامان: پاشو پاشو، عمت می خواد بشوره، هرروز هرروز؟
من:ها آره آره ها دیشب پارچ آب بالا سرم بود، چپه شده، الان پارچ کو؟
مامان: خاک بر سرت کنن، نگاه کن تا کجا خیس شده!!!!!
من: توروخدا دیگه پارچ پر آب نذارین بالا سرم
مامان: شالااااااپس، شترق (قربون دستش، دستشو میبوسم، می چسبید)
من: یکی دیگه پارچ آبو چپه کرده منو میزنی چرا؟

هیچ وقت نه من قانع شدم نه مامان.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خاطره سری14 1


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خاطره سری14 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان