امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زندگی جدا از ادبیات نیست

#1
زندگى هيچ ملتى جدا از «ادبيات‏» نيست .

ادبيات نزد اشخاص و ملل ، به عنوان «غذاى روح‏» و «چاشنى زندگى‏» مطرح بوده است و مردم از ديرزمان با آن‏مى‏زيسته‏اند و انس داشته‏اند . هم اكنون نيز اين حالت وجود دارد.

دامنه گسترده ادبيات و شاخ و برگهاى آن به حدى است كه هر قوم‏و ملتى و هر شخصى را با فرهنگهاى مختلفى كه دارند ، به نوعى دربر مى‏گيرد .

نگاهى به فرهنگ مكتوب ملتها (كتاب) ، شعرها و سرودها ،ديوانهاى اشعار ، امثال و حكم و ضرب المثلها ، داستانها وافسانه‏ها ، نقاشى‏ها ، خوشنويسى‏ها ، خطاطى‏ها و هنرهاى گوناگونى‏كه به كلام و سخن و نوشته مربوط مى شود ، گستردگى دامنه ادبيات‏را نشان مى‏دهد . جاذبه آن نيز نزد اقوام مختلف بشرى مشهور است.



رمز جاذبه ادبيات

مردم ذاتا جذب زيبايى‏هاى هنرى مى‏شوند . كلا هنر ، نوعى شناخت‏زيبايى ، به كارگيرى زيبايى و خلق و پديد آوردن زيبايى در آثارهنرى است . حس «جمال طلب‏» و «زيبايى دوست‏» در سرشت‏انسان به وديعت نهاده شده است . خداى متعال نيز ، خالق زيبايى‏و جمال است و جمال را هم دوست دارد . «ان الله جميل يحب‏الجمال‏»

و مگر هنر و ادبيات ، چيزى جز پيوند زدن فكر و زندگى و آثارانديشه ، با «جمال‏» است ؟ و مگر چيزى جز جمال ، رمزجاودانگى و جذابيت هنر و ادبيات است ؟

ادبيات ، به شكلى بيان زيباى مفاهيم ذهنى و احساسهاى درونى وانديشه‏هاى بشرى است ، در قالب نافذ و گيرا و چون از زيبايى‏برخوردار است مردم را به سوى خود جذب مى‏كند و با زندگى عجين‏مى‏شود .

از مجموعه آنچه فرهنگ ملل و ادبيات بشرى را تشكيل مى‏دهد ، يك‏سرى از شعرها ، داستانها و مثلها ، از چنان جايگاه و پايگاه‏والايى برخوردار است كه نمى‏توان آنها را از زندگى مردم تفكيك‏كرد . مردم با ادبيات خودشان زندگى مى‏كنند و ادبيات ، سايه‏اى‏بر ذهن و زندگى آنها مى‏افكند و از همين رهگذر است كه «ادبيات‏مردمى‏» شكل مى‏گيرد .

اگر اين گونه آثار ادبى ، پيوند با انديشه‏ها و باورهاى مكتبى‏هم داشته باشد ، فراگيرتر خواهد بود ، زيرا «حس دينى‏» و «معتقدات مذهبى‏» ، فراگيرترين عنصرى است كه مردم را به يكديگرپيوند مى‏دهد و عامل «ارتباط‏» و «همبستگى‏» و «وحدت‏»ميان انسانهاست .



ادبيات فرامرزى

ترجمه آثار ادبى به زبان‏هاى ديگر ، نشانه وجود «روح‏» و«پيام‏» خاصى در آنهاست كه مردم ديگر هم آن «محتوا» رابا فطرت خويش مانوس مى‏يابند . اين مرز شكنى در ادبيات ، علاوه‏بر جنبه محتوايى و غناى آن ، جنبه زيبايى بيان هم دارد كه‏زمين‏ها و زمانها را درمى‏نوردد و يك «اثر ادبى خوب‏» ، متعلق‏به همه جهان مى‏شود ، نه كشور يا زبان خاص . و به همين دليل ،در قرون مختلف ماندگار مى‏شود و به زبانهاى ديگر نيز ترجمه‏مى‏شود .

اگر «اهل بيت‏» ، تاكيد داشته‏اند كه تعاليم و فرهنگ وسخن ما را به ديگران هم برسانيد ، چرا كه اگر آنان ، حرف ما راو زيبايى‏هاى كلام ما را بشناسند و بفهمند ، از ما تبعيت مى‏كنند، ناظر به همين انتقال است . اين سخن حضرت رضا (ع) است كه «ان الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا» .

اين سخن صريح كه حضرت رضا (ع) با اطمينان فرموده است ،نشانه همين فطرى بودن است كه در مفاهيم متعالى مكتب وجود داردو انديشه‏هاى سالم و جانهاى مستعد ، بى‏شك پذيراى آنند و «ترجمه‏» ، يكى از اين راههاست .

آثار ادبى بسيارى از زبانهاى ديگر به فارسى ترجمه شده است .

بر عكس نيز ، متون و آثار فراوانى از ادبيات فارسى (شعر ، قصه، متون ادبى و تاريخى) نيز به زبانهاى ديگر برگردانده شده و«مقبوليت عامه‏» نزد اهل انديشه پيدا كرده است . اين دليل‏مرز نشناسى هنرهاى خلاق و ادبيات برجسته است .

اگر برخى عنوان «شعر مرز» را به كار مى‏برند ، پيامها ومحتواهاى «بى‏مرز» هم وجود دارد كه مخاطب آنها «وجدان‏بشرى‏» و «فطرت انسانى‏» است .

ادبيات ما ، نبايد از چنين زمينه‏هاى ارتباطگيرى با بشريت‏غافل بماند و صرفا درحيطه مسائل داخلى دور بزند . وقتى ادبيات، در زندگى مردم سارى و جارى است ، چرا نبايد از اين بستر مهيادر رساندن پيام آسمان و دعوت حق و فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) بهره گرفت ؟ رسالت هنرمندان و نويسندگان متعهد نسبت‏به‏آرمانهاى والا ، در همين عرصه‏هاست كه ظهور و بروز پيدا مى‏كند و«تعهد قلمى‏» خود را نشان مى‏دهد .



شعر

از شاخه‏هاى مختلف ادبيات ، «شعر» ويژگى مهمترى دارد وفراگيرتر است . علاقه به شعر در نهاد مردم ما وجود دارد واستقبال از شعر و حفظ كردن و به كار بردن آن در محاورات وگفتگوهاى عادى روزانه در مقاطع مختلف ، نشانه آن است .

شايد اين جاذبه ، به عامل متعددى بستگى داشته باشد . ولى اين‏چند عامل را نمى‏توان ناديده گرفت :

1ك موزون و آهنگين بودن آن .

2ك زيبايى لفظى و سجع و قافيه .

3ك ظرايف ذوق برانگيز و نكات لطيف .

4ك ايجاز و اختصار ، در عين غناى محتوايى .

5ك حكمتها و پندها .

موزون و آهنگين بودن شعر ، آن را با طبع بشرى هماهنگ مى‏سازدو هم دلنشين مى‏شود ، هم راحت‏تر قابل حفظ كردن و به خاطر سپردن‏تناسبهاى واژگانى و تعبيرى هم كه در شعر نهفته ، بر جاذبه آن‏مى‏افزايد ، محتواى پرنكته و لطايفى معنى‏دار و نكات دقيق وشاعرانه كه در آن است ، رمز ديگرى از جاذبه آن است . رعايت‏ايجاز به عنوان يك «حصنعت ادبى‏» و فشردگى الفاظ در عين‏مفاهيم بلند و فراوان كه در قالب محدود و ظرف الفاظ بيان مى‏شودو گاهى در يك غزل ، رباعى و حتى در يك تك بيت و مصرع يا ضرب‏المثل ، به اندازه يك كتاب ، حرف نهفته است ، نكته ديگرى است‏كه نمى‏توان از آن غافل بود .

مواعظ و پندها و حكمتهاى نهفته در شعر نيز گاهى تاثير شگفت‏و معجزه آسا در بر انگيختن و جهت و ارتباط دادن با فطرت و روح‏انسان دارد و بسيارى از فرهيختگان و عاشقان شعر ، مضمون نهفته‏در آن را حرف دل و ترجمان احساس خود مى‏يابند . بيشتر ضرب‏المثلهاى جا افتاده از اين قبيل است كه جريان و سريان يافته‏است .

در شعر ، هم زيبايى لفظى وجود دارد ، هم معنوى . و اين يكى‏از رموز جاذبه آن است . شعر ، در ذهن مردم حجيت دارد و براى‏اثبات بسيارى از حرفها و ايده‏هاى خود ، شعرى را از شاعرى به‏عنوان سند مى‏آورند . «استناد به شعر» ، موهبتى است عظيم كه‏اهل شعر نبايد از اين جايگاه غافل باشند . كلام شاعران ، سند به‏حساب مى‏آيد و شاعران نوعى حكومت‏بر دلها و انديشه‏ها دارند وهمين كه حرفى وقتى مستند به شعرى مى‏شود ، پشتوانه مى‏يابد ورسميت پيدا مى‏كند ، دليل اهميت اين هنر و تكليف سنگين شاعران‏متعهد است .

قشر عظيمى از جوانان ، ذوق شعرى دارند . و اين ، راهى براى‏ورود به دنياى ذهن و زندگى و فكر و احساس آنان است . مى‏توان باحركت در اين بستر ، آنان را با جلوه‏هاى زيباتر زندگى وآرمانهاى پاك و دنياى معنويت آشنا ساخت .

تاثير شعر خوب را وقتى مى‏توان فهميد كه تاثير مخرب شعرهاى‏بد و ضد اخلاق و ضد اسلام و ضد انقلاب و ارزشها را ملاحظه كرد .

اينها همه ، ضرورت روى‏كرد جدى‏تر را از سوى دلسوختگان اسلام وانقلاب و دلباختگان به فضيلت و پاكى مى‏رساند .

دفاعى كه امامان اهل‏بيت (عليهم السلام) و بزرگان دين از «شعر مكتبى‏» داشته‏اند و حمايتى كه از «شاعران متعهد»مى‏كردند ، شاهد اين ضرورت و تاييد آن از سوى پيشوايان است .

به اميد آنكه ورود به «قلمرو ادبيات متعهد» ، براى‏خادمان حق ، رسالتى مقدس و عبادتى خدا پسند به شمار آيد و «فرهنگ ناب اهل بيت‏» ، از اين رهگذر ، جايگاه بايسته و شايسته‏خود را در حيطه ادب و هنر باز يابد ; آنگونه كه پيشينيان ما دراين قلمرو ، واقعا «خدمت‏» كردند ، خدمتى ماندگار و اثرگذار.
پاسخ
 سپاس شده توسط Sanita.p
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  گلچینی از دلنوشته زندگی(:
  نویسنده پیش‌گو نیست اما...
  درخواست نویسندگی در بخش ادبیات و زیرشاخه ها
  برگزاری نشست «پاسداشت زبان و ادبیات فارسی در منطقه اکو»
  اگر در زندگی به دنبال هدف می گردید این 4 کتاب را بخوانید
  پارادوکس چیست و چه جایگاهی در علم، فلسفه و ادبیات دارد؟
  نکاتی راجب زبان و ادبیات ترکیی
  1309 / آب زندگی - صادق هدایت
Rainbow ⤴⤵مهــم نیست⤵⤴
  ادبیات کهن چیست؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان