امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان شهر من ...!

#1
پیاده رو ها محل تاخت و تاز موتورها شده و به محض اینکه صدای موتوری را می شنوی (حتی از خیابان) از جا می پری که مبادا موتوری پشت سرت باشد. معمولاً این موتورسوارها افراد پیاده رو را داخل آدم حساب نکرده و با سرعت از میان خیل جمعیت می گذرند.

اتومبیل ها به خط عابر پیاده که می رسند بیشتر گاز می دهند و گاه عبور از یک خیابان بسیار دشوار است. گویی جانت را بدست گرفته ای و از میان اتومبیل هایی که وحشیانه به سمتت می تازند می گریزی. فاصله خالی بین دو ماشین دلت را خوش نکند.مواظب موتورها باش.

در ایستگاه BRT با وجود اینکه صفی بسته می شود تا ادای شهروندان متمدن را دربیاوریم به محض آمدن اتوبوس صف را فراموش کرده و هرکس می کوشد زودتر سوار شود. هل دادن خوراک راه است. بقدری داخل اتوبوس شلوغ است که نمی دانی جیب هایت را بپایی یا دستت را به دستگیره یا میله اتوبوس بگیری. آنقدر جا تنگ است که بوی عرق، دهان و پوست انسانها به مشامت می خورد.


تاکسی های قراضه را میبینی که فحش های ناموسی ورد زبان رانندگانشان است. هیچگاه به راننده نگو چقدر می شود چون آنگاه احتمالا اینکه تو را بدوشد زیاد است.

هوای آلوده تنفس کن که جایگزین سیگارهایی است که نکشیدی. به خیابان های کج و کوله نگاه کن. به آسفالت های ترکیده.


به ساختمان های بدقواره و فرسوده. به پیاده رو دارای پستی و بلندی که گاه اندازه جوی آب است و گاه اندازه یک خیابان. به پروژه ساختمانی که چند سال است آن را نیمه کاره می بینی بنگر.

به موش های چاق و چله که در حال شکار گربه هستند. به فضای سبز مصنوعی. به چشم هایی بنگر که تنها هنگامی که پول داشته باشی تو را می بینند و اگر نادار باشی زیر پایشان له می شوی.

به صفوف طولانی بانک و اشخاصی که بلد نیستند قبوض را از طریق خودپرداز و یا اینترنتی پرداخت کنند نگاه کن.


به سینما و تابلوی بزرگی که فیلم مبتذل و لمپنیزمی را تبلیغ می کند نگاه کن.

به مردمی که پیش کتابفروش خیابانی جمع شده و در کنار کتب ادبی و علمی، کتاب 98 نکته رابطه جنسی موفق را ورق می زنند نگاه کن.


به دی وی دی فروشی نگاه کن که نوجوانان، آن فیلم هایش که تصویر روی جلدشان س*کـ*ـسی تر است می خرند.


به نگاه خشم آگین زنی چادری به دختر بدحجاب و حرکت لب هایش که احتمالاً فحش زیر لب است نگاه کن.


اکنون به جیب هایت نگاه کن و حال جیب بری را نگر که اکنون چه خوشحال است...!


..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان کوتاه مرد زشتی که دل دختر زیبا را با یک حرف ربود
  یه داستان کوتاه و عجیب. پیشنهاد میکنم حتما بیا تو
  داستان زیبا و خواندنی/ تنها یک روز زندگی کن!
  وسعت زیبا دیدن (داستان کوتاه)
  داستان بزغاله کوچولو وگرگ مهربان
  داستان طنز گدایی ملانصرالدین(عالیه...بیاتو)
  قدرت اندیشه در 2 داستان کوتاه !
  داستان کوتاه مهد کودک
Wink داستان کوتاه جالب
  داستان های آموزنده

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان